300

300


300

از نگرانی شل شدم

دیگه تکون نخوردم

سرمای کردمو پشتم حس کردمو نیما گفت

- میشه حالت سجده بری ؟

حالتی که خواست قرار گرفتم‌

نیما کرم زد و یهو صدای چلیک عکس گرفتن اومد.شوکه برگشتم سمتش 

اما سرش تو گوشی بود 

عصبانی نشستمو گفتم

از من عکس گرفتی؟

بدون نگاه کردن به من مشغول تایپ تو گوشیش بودو گفت 

- نه !

از دستش حرصی شدم و گوشیشو قاپیدم 

اما سریع پرید روم و گوشیو گرفت 

بلند شدو رفت سمت پنجره و گفت

- چته بنفشه؟

بلند شدم 

سریع لباس پوشیدم

نیما سرگرم گوشیش بود 

منم رفتم‌پیشش و اینبار گوشیو محکم تر کشیدمو فرار کردم

پشتم انقدر درد داشت هر قدمم درد ناک بود

قبل اینکه نیما منو بگیره رفتم تو سرویس و درو بستم

نیما از پشت در عصبانی گفت

- گوشیو بده بنفشه

توجه نکردمو پیام نیمارو چک کردم

با دیدن عکس از پشتم هنگ شدم.به اسم مخاطبی که براش فرستاده بود نگاه کردم.سمانه!

اما جرا؟

متنو خوندم .نیما نوشته بود

- سمانه ببین این بیرون زدگی برای بنفشه مشکل سازه؟ ما از پشت رابطه داشتیم و حالا اینجوری شده دیشب قبل رابطه اصلا اینطوری نبود .

عکسو زدم باز شه 

با دیدن پشت قرمز خودم تو دلم خالی شد

یه قسمت اندازه به بند انگشت متورم و بیرون زده بود

پس بگو چرا انقدر درد دارم

نیما از پشت در صدام میکرد

نعس عمیق کشیدم تا هرچی دوست دارم بهش بگم که سمانه جواب داد

Report Page