30

30


#عشق_سخت 

#۳۰

هنگ بودم

من با زندگیم چه کردم ؟

سریع چت خودم و مهرداد رو پاک کردم .

سیمکارتمو از گوشی بیرون آوردمو عوض کردم 

تلگراممو هم با یه خط دیگه وصل کردم

میخواستم قبل اینکه پشیمون بشم کار درستو انجام بدم .

سیم کارتو کذاشتم تو کشو لباس هام و شماره مهردادو کامل پاک کردم 

حس عجیبی بود

پشبمونی 

لضطراب

ترس 

حتی دلتنگی

اما میدونستم این کار درستیه

مهرداد خطرناک بود

یه مرد زن باز 

یه بار رفتی حال کردی بسه اما بیشتر نباید درگیرش بشی دیبا.

اون روز گذشت.

دو روز بعد هم خبری از مهرداد نبود و نشد

شنبه رفتم دانشگاه .

برگشتنی ماشین مهردادو سر کوچه دیدم. 

اما قبل اینکه کسی از ماشین پیاده شه دوئیدم تو خونه.

روز بعد صبح با بابا رفتم تا دانشگاه

برگشت هم با تاکسی تلفنی برگشتم.

روز سوم بازم با تاکسی برگشتم اما دیگه خبری از مهرداد نبود

پنج شنبه شده بود

پریودم تموم شد و من تو بدترین حالت از نظر جسمی بودم

بدنم بدون هیچ لمسی تخریک شده بودو دلم هوای مهردادو داشت

پشیمون بودم چرا فیلمو پاک کردم

دو دل بودم دوباره سیمکارتو برگردونم 

اما بیخیال شدم

رفتم تو تلگرام و دنبال رمان سکسی گشتم.تو این گشتنم به یه گروه در مورد bdsm رسیدم .

ساعت دو شب بودو بحث گروه حسابی سکسی

من فقط خواننده بودم.داشتم از روابطی که داشتن میگفتن

منم با خوندن پیام ها حسابی خیس شدمو خودمو ارضا کردم با دستم.

خوابم برد تو این حالو از شب بعد برنامه من همین بود.

گشتن تو گروه و خوندن حرف مستر ها و برده ها.

ارضا شدن و خوابیدن

اما روز به روز کلافه تر میشدم

حرف ها و تجسمات برام کافی نبود

مخصوصا که یه بار مزه اش رفته بود زیر زبونم و تجربه اش کرده بودم 

یه شب بلاخره دلو زدم به دریا

به یکی از دختر های گروه که زیاد چت میکرد پیام دادمو گفتم

- من دنبال یه مستر سالم میگردم. شما چطور یه مستر پیدا میکنین ؟

Report Page