30

30


#دمی_گاد 

#۳۰

فقط بهش نگاه کردم.

درونم خشم هر لحظه میجوشید و بیشتر مشد

الان چکار کرد؟

لپ تاپ منو به فنا داد 

اونوقت حق به جانب جلوم ایستاده 

به سمتش یه قدم رفتم

از جاش تکون نخورد 

تو صورتش داد زدم

- چه غلطی کردی؟ 

بی خیال پلک زدو لبخندش پر از رضایت شدو با آرامش گفت

- آروم باش بوروس ... وگرنه به جای همکاری از طرف من تنها چیزی که گیرت میاد دشمنی و ...

چشم هاش پر از خشم شدو جدی خیره شد بهم و محکم گفت

- و شک نکن دشمنی یه دمی گاد باهات عواقب خیلی بد تر از چیزی که دیدی میاره 

چنگ زدم به گردنش 

دستمو پس زدو مشت زد به کتفم 

مشتشو گرفتمو ضربه زدم به شکمش 

با پا ضدبه ام رو دفع کردو پرید پشتم 

چرخیدم سمتش که دیدم گوی آنتیک جادوم تو دستشه لبخندی زدو گفت 

- تو خیلی نیاز به آموزش داری بروس 

ب این حرف گوی رو رها کرد

فقط شیرجه زدم

گوی رو قبل زمین افتادنش گرفتمو خودم پخش زمین شدم 

آنی اومد کنارم ایستاد 

سریع بلند شدم اما اینبار بهش حمله نکردم

دیوونه تر از انتظارم بود 

با عشوه اومد سمتمو گفت

- کارت تموم نشد بوروس؟ 

با خشم و دندونای بهم فشرده گفتم

- نه ... 

چشمکی بهم زدو در حالی که میرفت سمت در گفت

- خوبه ... بیرون منتظرت میمونم تا بیای. میدونی که صبرم کمه

با این حرف از در رفت بیرون 

ناخداگاه خواستم گوی رو بکوبم پشت سرش اما خودمو کنترل کردم.دختره دیوانه ...

ببین با اتاقم و لپ تاپم چه کرد 

گوی رو گذاشتم سر جاش و داد زدم

- تام ...

برگه طلسمو برداشتم

تام سراسیمه اومد داخل و گفت

- بله قربان؟

به لپ تاپم رو زمین اشاره کردمو گفتم

- درستش کن ... تا برگردم میخوام کل اطلاعاتش رو یه لپ تاپ سالم باشه 

به سمت در رفتم که تام گفت


اگه دوست دارین رمانای ساحلو رایگان بخونین الان وقتشه هم #هانا تو کانالشه هم #وارث


https://t.me/Moooj/94672

Report Page