مسئله‌ی زنان در جامعه - کلارا زتکین

مسئله‌ی زنان در جامعه - کلارا زتکین

خلاصه‌ای از جلسه‌ی سی‌ام


زتکین در مقاله‌ی خود با تایید آرای باشوفن و مورگان اذعان می‌دارد که زمان پیدایش ستم اجتماعی بر زنان، منطبق است بر زمان پدید آمدن مالکیت خصوصی. بنیان وابستگی اقتصادی و شرایط اجتماعی که باعث پایمال شدن حقوق اجتماعی زن می‌گردد، همان تضاد موجود در خانواده میان مردِ دارای مالکیت خصوصی و زنِ فاقد مالکیت خصوصی است. در واقع، همانطور که انگلس بیان می‌دارد، در تضییع حقوق زن یکی از قدیمی‌ترین اشکال حاکمیت قدرت نهفته است؛ یعنی تضاد طبقات اجتماعی که در ساحت خانواده به مرد نقش بورژوا و به زن نقش کارگر می‌دهد.

از نظر زتکین مسئله زن تنها در جامعه امروزی مورد توجه واقع می‌گردد. شیوه نوین تولید سرما‌یه‌داری سبب از هم‌پاشیدگی اقتصاد کهن خانواده شد، شیوه‌ای که در آن انبوه زنان وسیله‌ی امرار معاش خود را در دست داشتند. زن از طریق فعالیت اقتصادی برای زندگی خویش مفهومی می‌یافت، و به دلیل رشد فردی بسیار محدود قادر به درک فقدان حقوق اجتماعی خود در آن شرایط اقتصادی نبود. ماشین‌آلات و شیوه نوین تولید راهِ تولید مستقل خانواده را بست و زنان را مجبور کرد برای امرار معاش وارد جامعه شوند. در این زمان بود که زنان پی بردند فقدان حقوق اجتماعی، مانع بزرگی است در برابر خواسته‌های انسانی‌شان و بدین ترتیب مسئله زن پدید آمد.

مسئله زن تنها در درون طبقات اجتماعی قرار دارد که محصول سرمایه‌داری هستند. مسئله زن برای زنان کارگر، بورژوازی متوسط، خرده‌‌بورژوا، قشرهای روشنفکر و بورژوازی بزرگ به تناسب کیفیت و چگونگی شرایط طبقاتی‌شان ویژگی‌های متفاوتی به خود می‌گیرد.

زنان بورژوازی بزرگ به سبب رفاه اجتماعی ناشی از ثروتشان می‌توانند آزادانه به رشد فردی بپردازند، اما به عنوان همسر همچنان به مردان وابسته‌اند. ازدواج در بورژوازی بزرگ بر پایه پول انجام می‌گیرد، فاقد ارزش‌های اخلاقی و معنوی است و زن به لحاظ قانونی تحت سلطه شوهرش می‌باشد. در این میان زنان پیشرو بورژوا علیه طبقه خود مبارزه می‌کنند و مبارزه آنان درست همان مبارزه‌ای است که بورژوازی علیه قشرهای مرفه جامعه در پیش می‌گیرد. مبارزه برای از بین بردن تمامی تبعیضاتی که پایه‌های آن بر پول و ثروت بنا شده است.

در قشرهای بورژوازی متوسط، خرده‌بورژوا و روشنفکران بورژوازی، خانواده بیشتر به دلیل وجود پدید‌ه‌های ناشی از شیوه تولید از هم می‌پاشد و نه به سبب مالکیت خصوصی موجود در آن. هم‌زمان با رشد این پدیده‌ها بورژوازی متوسط و خرده‌بورژوازی به سوی از هم پاشیدگی خانوادگی سوق می‌یابند. روشنفکران بورژوا نیز به سبب موقعیت اجتماعی‌-اقتصادی کمتر تن به ازدواج می‌دهند.

به سبب شرایط موجود در نظام سرمایه‌سالار، تعداد زنان مجرد قشرهای متوسط بورژوازی در حال افزایش است. در این قشرها زن در مقایسه با مرد چون کالایی که جنبه شخصی دارد، به حساب نمی‌آید، اما هم‌چون زن طبقه کارگر به مثابه کارگر نیز تلقی نمی‌شود. زن طبقه متوسط باید بیش از هر چیز برابری اقتصادی با مرد را بدست آورد. کسب این برابری به دو روش امکان‌پذیر است: یک، کسب حقوق برابر با مرد در زمینه حق اشتغال. دو، کسب حقوق برابر با مرد در مرحله‌های عملی شغل. به لحاظ اقتصادی این حقوق با تحقق آزادی در شغل و رقابت بین زن و مرد ممکن است. چنین خواسته‌ای منجر به ایجاد تضاد منافع بین مردان و زنان طبقه متوسط می‌گردد و به همین دلیل مقاومت مردان علیه خواسته‌های زنان جنبش‌های بورژوایی را برمی‌انگیزد. دلیل مقاومت مردان طبقه متوسط همین وحشت از رقابت است، نه ناتوانی فکری یا وظایف طبیعی و دلایل پوچ مشابه که تنها به منظور وارونگی واقعیت‌های اجتماعی بیان می‌شوند. مبارزات زنان بورژوا وجه غیراقتصادی نیز دارد. زنان بورژوا خواهان حیات معنوی و رشد شخصیت اجتماعی خود نیز می‌باشند. زنان بورژوا از زندگی عروسکی خود به ستوه آمده و می‌خواهند در رشد و اعتلاء فرهنگ نوین جامعه نیز سهمی بسزا داشته باشند.

مسئله زن کارگر بر اساس نیاز سرمایه در استثمار نیروی کار شکل می‌گیرد. زن کارگر برای تأمین معیشت خود و خانواده وارد مناسبات اقتصادی می‌شود، اما به ضرورت همیشه از فرزندانش دور است. او یک نیروی کار کاملاً مساوی با مرد محسوب می‌شود. زن کارگر موفق به کسب استقلال اقتصادی خویش می‌شود، اما امتیاز اجتماعی بدست نمی‌آورد. بنابراین مبارزه زن کارگر برای رهایی خویش نمی‌تواند با مبارزه زن بورژوا علیه مرد هم‌طبقه‌اش یکسان و مشابه باشد؛ زن کارگر همراه با مرد هم‌طبقه‌اش علیه طبقه‌ سرمایه‌دار مبارزه می‌کند. استثمار و رشد شیوه‌های نوین تولید عواملی‌اند که زن کارگر را به مبارزه طبقاتی وامی‌دارند. حقوق همسری و مادری زن کارگر در طول این مبارزات بدست می‌آیند. هدف اصلی زن کارگر رقابت آزاد با مرد نیست، بلکه کسب قدرت سیاسی از جانب طبقه کارگر است.

البته این بدین معنا نیست که زنان کارگر نباید از خواسته‌های زنان بورژوا حمایت کند، تحقق این خواسته‌ها برای او فقط به منزله رسیدن به هدف اصلی است، یعنی دستیابی به ابزارهایی که دوشادوش مرد کارگر مبارزات را تسریع کند.

جامعه بورژوایی در برابر خواسته‌های زنان بورژوا به طور قاطع مقاومت نمی‌کند، بلکه دست به اصلاحات می‌زند. طوری که حتی اگر زنان در سطح سیاسی با مردان برابر شوند، هیچ چیز در روابط جامع قدرت تغییر نخواهد کرد. نباید فریب گرایش‌های سوسیالیستی موجود در جنبش‌های زنان بورژوا را خورد. زن کارگر حامی طبقه کارگر یا مبارزه طبقاتی خواهد بود و زن بورژوا حامی طبقه بورژوا یا جنبش فمینیستی. 

زتکین همچنین بیان می‌کند که انتشار کتاب «زن و سوسیالیسم» آگوست ببل نه فقط به دلیل محتوا، بلکه در آن برهه زمانی یک رویداد فرهنگی بزرگ و مهم به حساب می‌آید. زنان زمانی می‌توانند آینده خود را بسازند که دوشادوش مردان در مبارزه طبقاتی شرکت داشته باشند. مسئله زن نباید به تنهایی مطرح شود، باید همراه با سوسیالیسم در جامعه ارائه گردد. فقط جامعه سوسیالیستی توانایی حل مسائلی را دارد که ریشه‌شان در فعالیت‌های اقتصادی است. در جامعه سوسیالیستی خانواده به مثابه واحد اقتصادی از بین می‌رود و چونان واحدی اخلاقی پدیدار می‌گردد. زنان کارگر نباید بر حمایت زنان بورژوا امید واهی ببندند، بلکه باید مبارزه طبقاتی تمام استثمارشدگان بدون در نظر گرفتن جنسیت و علیه تمام استثمارگران بدون در نظر گرفتن جنسیت را پیش ببرند


https://t.me/xaakestar

Report Page