29

29

آموروفیلیا به قلم ساحل

سلام دوستان. ببخشید دیروز پارت نداشتین. یه جایی بودم اصلا نت نداشتم بیام تلگرامو بنویسم.

بخاطر اینکه منتظر موندین متاسفم مرسی از درک و همراهیتون 😘

پارت جدید :

تا دهن باز کردم جیغ بکشم سرمو تو بالشت فرو کرد

صدام خفه شد

ادوارد انگشتشو عقب و جلو کرد

پشتم داشت میسوخت .

انگار یه زخم باز ایجاد شده بود 

وحشتناک بود

خیلی وحشتناک

حتی بد تر از اولین رابطمون

بد تر از درد بکارت

یه درد واقعی بود

ادوارد باز داشت بهم تجاوز میکرد 

باز من احمق نمیتونستم خودمو نجات بدم 

تا اینجا رابطه خودم خواستمو لذت بردم هرچند به اجبار بود

اما از اینجا به بعد نه ...

دیگه نمیخواستم

چنگ زدم به بازوش اما ادوارد دوتا انگشتشو وارد کرد

بدنم شروع کرد به لرزیدن

از درد و فشار 

اینبار چنگ زدم به مچ دستشو به زور سرمو از تو بالشت چرخوندم 

فقط تونستم بگم 

- ادوارد لطفا ...

از زبان ادوارد :

ادوارد ...!

امی گفت ادوارد لطفا ...

مثل همه دخترای دیگه که اسممو میگن ...

التماس میکنن ...

اسممو ناله میکنن ...

اما من بی توجه ادامه میدم

اما امیلی وقتی اسممو گفت ...

وقتی با اون صدا التماس گونه صدام کرد

دستام خشک شد

حسم پرید 

از روش کنار رفتمو فقط نگاهش کردم

ادوارد...

صدای لعنتیش تو سرم اکو شده بودو مدام تکرار میشد

با ناله برگشت سمتم

تازه متوجه شدم بدنش از درد میلرزید و پشتش چقدر قرمز شده بود 

حق داشت خیلی تنگ بود 

به پهلو شد و نگاهم کرد

سر در گم بودم

نمیدونستم باید چکار کنم

بدنش ...

خیسی بین پاش ...

آب خودم که کمی بین پاش ریخته بودو پیدا بود ...

خدای من 

این دختر عذاب من رو زمینه 

شک ندارم برای عذاب دادن من اومده

این تصویرش با اون صورت و چشم های مظلوم از ذهنم پاک نمیشه

درست مثل پاهای سفیدش و رد خون روش...

محو بودم که آروم نالید 

- مرسی ...

مرسی؟!

لعنتی ... مرسی؟! چرا چرا ازم تشکر میکنی ؟!

ناخداگاه اینو سرش داد زدم

Report Page