29

29


+من جلوی ورودی منتظرتم تاکسی گرفتم زود بیا


گوشی رو توی جیبم گذاشتمو از اتاق خارج شدم

لعنت به این شانس حالا باید تا رسیدن به هتل صبر میکردم


از کارم خنده ام‌گرفته بود میخواستم لورا رو اذیت کنم اما خودم بیشتر از اون اذیت شدم


بعد از حساب کردن از کلوپ بیرون رفتمو نگاهی به اطرافم انداختم

+لوکاس ؟

به سمتش صدا رفتمو سوار تاکسی شدم


نفسمو محکم بیرون دادمو گفتم:

_لعنت به این شانس


لورا با صدای بلندی خندید و گفت :

+صید دامی شدی که برام پهن کرده بودی

نگاهی بهش انداختمو با لحن شیطونی گفتم:

_موندن تو این دام 20 دقیقه بیشتر طول نمیکشه اما بعدش 


سرشو نزدیک گوشم اورد و قبل از این که ادامه حرفمو بزنم گفت :

+منم دقیقا منتظر بعدشم


از لحن لوندش ناخواسته تو بغلم کشیدمشو لبامو رو لباش گذاشتم


محکم لباشو می بوسیدمو مک میزدم که دسشتو روی بدنم میکشید 

سرمو توی گردنش فرو کردمو بوسه های ریزی میزدم

چشمای خمار و حرکات دستش کاری کرده بود که کنترلمو از دست بدم


تا رسیدن به هتل لبای لورا حسابی باد کرده بود

خیلی باعجله کرایه تاکسی رو حساب کردمو وارد ساختمون هتل شدیم

کلید اتاق رو از صندوقدار گرفتمو به سمت آسانسور رفتیم


بقدری برای حس کردن لورا بی قرار بودم که چشمپ فقط روی شمارشگر آسانسور بود


با ایستادن اسانسور سریع پیاده شدیمو بلافاصله در اتاق رو باز کردم

با یه حرکت لورا رو توی اتاق انداختمو پشت سرش وارد شدم


در رو بستمو تیشرتم رو با یه حرکت از تنم دراوردم


نگاهی به لورا انداختمو چند قدم فاصله ‌ای که بینمون بود رو پر کردمو توی بغلم گرفتمش 


لبخند عمیقی روی لباش نشست که بلندش کردمو به سمت تخت بردمش


آروم وسط تخت انداختمشو همزمان شلوار و شورتم رو از تنم درآوردم


از نگاه لورا که روی مردونگیم قفل شده بود لبخند معنا داری روی لبم نشست و روش خیمه زدم


با یه دستم به حالت دمر خوابندمشو زیپ لباسش رو باز کردم


تا نصفه لباسشو پایین کشیدمو نگاهم روی سینه های گرد و خوش فرمش قفل شد


دستشو لای موهام فرو برد و سرمو به خودش نزدیک تر کرد

از تمام حرکاتش میشد فهمید که چقدر برای یه رابطه تشنه اس 


با دستام سینه هاشو قاب کردمو نوک یکیشو به دندون گرفتم

محکم سینه هاشو فشار میدادمو میخوردم که صدای ناله های آرومش بلند شد


چند دقیقه مشغول خوردن و بازی با سینه هاش بودم که با دستش سرمو بالا گرفت و با حالت خماری گفت:

+لوکاس خواهش میکنم ، دیگه نمی تونم تحمل کنم انقدر ب...


نزاشتم ادامه حرفشو بزنه و لبامو روی لباش گذاشتم همزمان که لباشو میبوسیدم لباسشو کامل درآوردمو دستمو از زیر شورتش بین پاش بردم 


بین پاش بقدری خیس بود که انگار تازه توی یه رابطه ارضا شده

شورتش رو اروم پایین کشیدمو چندبار مردونگیم رو به خیسی بین پاش مالیدم


چشماشو روی هم گذاشته بود و از نفس های نامنظمش میشد فهمید که حسابی منتظره

با یا حرکت مردونگیم رو لای پاش فروکردم که با کلافگی چشماشو باز کرد


نفس عمیقی از روی اعصبانیت کشیدو آرنجش رو روی تخت گذاشت تا نیم خیر شه که با یه حرکت مردونگیم رو محکم داخلش کردم


آه غلیظی کشید و شروع به ضربه زدن کردم

با قدرت مردونگیم رو واردش میکردمو تاجایی که میتونستم فشار میدادم


صدای ناله هاش تمام اتاق رو پر کرده بودپاهاشو روی شونه هام گذاشتمو روش خیمه زدم


همنجوری که ضربه هامو واردش میکردم شروع به مکیدن لب پایینشو فشار دادن سینه هاش شدم


دستاشو روی کمرم میکشیدو بیشتر خودشو بهم فشار میداد که از لباش جدا شدمو سرمو توی گودی گردنش فرو کردم


کنار گردنشو می‌مکیدم و لورا بغل گوشم آه میکشید 

از صدای آروم آه کشیدنش لذت میبردم اما دلم میخواست بلند تر ناله کنه 


دستمو دور کمرش گذاشتمو ثابت نگهشداشتم مردونگیم رو از داخلش بیرون اوردمو با شدت بیشتری واردش کردم که آه غلیظی کشید 

بیشتر روش خم شدمو پاهاشو بیشتر باز کردمو با سرعت بیشتری خودمو ازش بیرون کشیدمو دوباره واردش میکردم


صدای آه کشیدن های لورا و تنگی واژنش به اوج لذت برده بودتم


چند دقیقه‌ای ضربه زدنامو ادامه دادم که لورا آه غلیظی کشید و با حس زیاد شدن خیسی پاش متوجه شدم ارضا شده


بوسه ای روی شونه اش زدمو نزدیک گوشش گفتم :

_فکر میکردم بیشتر از اینا بخوای همراهیم کنی 

دستی توی موهام کشید و گفت :

+ هیسسس چیزی نگو میخوام فقط روی حس کردنت تمرکز کنم


باشه آرومی گفتمو خودمو آروم ازش خارج کردمو پاهاشو از روی شونه هام پایین گذاشتم


پشت لورا خوابیدمو توی بغلم کشیدمش که با تعجب گفت :

+تو هم ارضا شدی‌؟

خندیدمو یکی از پاهاشو بالا دادمو مردونگیم رو محکم واردش کردم 


آهی کشید که با دستم ثابت نگهشداشتمو نزدیک گوشش گفتم:

_من اینقدر زود از تو سیر نمیشم

Report Page