286
از برخوردم شرمنده شدم
ولی از طرفی اگه این برخوردو نمیکردم امیر هنوز توی اورژانس بود
همه چی سریع اتفاق افتاد
از من امضا گرفتن
من کاره ای نبودم
اصن نمیدونستم امضام به چه درد میخوره
طبیعتا به هیچ دردی هم نمیخورد
امیر توی اتاق عمل بود
پشت در نشسته یودم
تنها
سعی میکردم به هیچ انفاق بدی فکر نکنم
اولین بار توی زندگیم بود که پشت در اتاق عمل منتظر بودم
البته بچه که بودم برای به دنیا اومدن داداشم، مامان سزارین کرد
ولی من خونه بودم
توی بیمارستان و پشت در اتاق نبودم
به کسی نمیتونستم فعلا چیزی بگم
اصلا خودمم نمیدونستم اوضاع چجوریه
دوست داشتم یکی پیشم بود
دوست داشتم آرش بود
ولی یاد کاراش و اون دختره افتادم و پشیمون شدم
برای اینکه یکیو پیدا کنم باهاش حرف بزنم، یا حداقل فکرم یکم از جایی ک هستم منحرف شه، یه عکس از تابلوی اتاق عمل گرفتم و گذاشتم اینستام و زیرش نوشتم: برای همه مریضا، از جمله مریض من، دعا کنین
سریع لایکا شروع شد
چند نفریم کامنت گذاشتن
خدارو شکر کردم کسی نپرسیده کیه و چی شده
تازه به این فکر کردم که کارم درست نبوده
شاید امیر دوست نداشته باشه
برای همین تصمیم گرفتم اگه کسسم پرسید نگم امیر
کم کم ازگذاشتن پسته پشیمون شدم و پاکش کردم
دوست و هم صحبت اینجوری پیدا کردن ک فایده نداره
تازه الان نگارم میدید و نگران میشد
چند دقیقه بعد از وقتی که پاکش کردم گوشیم زنگ خورد
آرش بود
عکس رو لایک نکرده بود و میدونستم ندیده
حتما یه کار دیگه داشت و من حوصله ش نداشتم
جواب ندادم
بازم زنگ زد
بازم جواب ندادم
برای بار سوم زنگ زد