28
28
از حرفش خندیدم و گفتم
- چرا میتونی ... البته اگه بخوای مست شی
با شیطنت خندیدو گفت
- حتی یه لب خوردن هم مست میشم؟ دوست دارم مزه اونارو امتحان کنم
بازم خندیدمو گفتم
- اصل اول تو نوشیدن مشروبات الکلی اینه که قاطی نخوری ! یعنی اگه به فرض خواستی کوکتل بخوری فقط باید تا آخر مهمونی کوکتل بخوری ! یا اگر ویسکی رو انتخاب کردی ...
پرید وسط حرفمو گفت
- خب قاطی بخورم چی میشه ؟
- سر از بیمارستان در میاری البته بعد از کلی استفراغ
قیافه اش تو هم رفتو گفت
- نه نه مرسی ... پشیمون شدم... گفتی مارگاریتارو میتونم بخورم
سری تکون دادمو لیوان مارگاریتا رو به سمتش بردم
تشکر کردو یه لب ازش نوشید
لبخند پر رنگی زدو گفت
- خوشمزه تر از انتظارم بود
لبخند زدمو خودم کوکتل رو برداشتم و کمی نوشیدم
اون فقط یه دختر 15 ساله بود اما اندازه تمام زن ها و دختر هائی که دیده بودم برام سرگرم کننده بود
لم دادم به کاناپه که هانا دوباره پرسید
- خب نگفتی چه چیزایی رو از دست دادی
گویا هانا آدم خیلی پیگیری بود
هنوز بحث قبلی رو ول نکرده بود
خیره شدم به رقص نور بیرون و رقص اون وسط و گفتم
- خیلی چیزا... مثل لذتی که الان تو این لحظه میبرم... مثل استفاده ای که میتونستم از جوونیم ببرم
از حرفم سکوت کرد
فکر کردم بحث از نظرش تموم شد و با جوابم راضی شده
اما برگشت سمتم و گفت
- اینکه ازدواج نکردی هم بخاطر همین بود؟ که غرق کار بودی؟