27

27

تبدیل شده . ملودی

خدای من ... چقدر پر رو بود ... 

عصبانی تر گفتم 

- من فکر کردم خوابم 

پوزخندی زدو گفت

- عادت داری خواب های اینجوری ببینی پس

احساس میکردم دارم منفجر میشم از عصبانیت 

با حرص نگاهش کردم 

اومد سمتم و رو به روم ایستاد

دستشو زیر پونه ام کشید 

مثل ناز کردن یه بچه 

سرمو عقب کشیدم

هرچند این لمسش حس خوبی بهم داده بود

از اون حس ها که باورم نمیشد واقعیه 

هیچوقت لمس یه مرد بهم حس خوبی نمیداد

اما بوروس ... 

این عوضی ...

دوباره خواست لمسم کنه که دستشو پس زدم

لبخندی رو لبش نشستو گفت

- مثل یه گربه وحشی میمونی 

چونه ام رو گرفتو مجبورم کرد بلند شم و مماس لبم گفت

- من وحسی دوست دارم کیت ... میدونی ...

دستمو گذاشتم تخت سینه اش تا هولش بدم 

اما تکون نخورد

مثل سنگ میموند

پوزخندی زدو گفت

- دختر تو هنوز نفهمیدی با کی طرفی گویا 

- برامهم نیست تو کی هستی... منو برگردون خونه 

بلند خندیدو گفت

- اتفاقا اومدم راجع به همین باهات حرف بزنم ... از این به بعد خونه تو اینجاست 

چشم هام گرد شدو دوباره خواستم ازش جدا شم

داد زدم

- حاضرم بمیرم تا اینجا بمونم

تقلا کردم برم کنار که اینبار هر دو بازومو گرفت

دیگه خبری از لبخند رو لبشو سر خوشیش نبود

چشم هاش جدی و پر از خشم بود

با بازوهام منو از رو زمین بلند کرد تا صورتم مماس صورتش بشه و گفت 

- تو بدون اجازه من دیگه نمیتونی نفس بکشی چه برسه به اینکه خودتو بکشی

خواستم مخالفت کنم که یهو رنگ چشم های طوسیش سرخ شد و دندونای نیشش بیرون زد

Report Page