264

264


.

سلام عزیزای دلم امیدوارم حالتون خوب باشه به دعاهاتون خیلی نیاز دارم در حق هم دعا کنیم گره از مشکلات همه بازشه .

+....چیزی لازم داری؟

_....نه نبودی صدات کردم 


+...منم تازه بیدار شدم 

_....مامان رفته؟ 

+....نه با پریا خوابن توسالن 


_....پریا مگه خالش فوت نشده اینجا چیکار میکنه باید پیش مامانش باشه 


+....چی بگم دخترعموی توهس توبهتر میشناسیش 


_....کمرمو کشید سمت خودش چرخید و خواست منو بکشه روی خودش که آخش دراومد 


+....توسالمی مگه اینکارا میکنی ؟اروم تکیه بده  


_....ای بابا زنمونم نمیتونیم بغل کنیم 


چشمی براش چرخوندم که باصدای سرفه ای که پشت سرمون اومد سریع چرخیدم 


مادر امیر خندشو خوردوگفت

+....بذار بشه زنت بعد ادعای مالکیت کن 


امیر لبخند خسته ای زدو گفت


_....زنمه ... مهم قلبمونه که باهمه 

پریا از پشت مامان امیر دراومد و گفت


+....به هرحال درست نیست تاوقتی محرم نیستین پیش هم باشین 


امیر بااخم گفت


_....از کی تاحالا رفتی توکار فتوا دادن؟ 


خندمو خوردم پریا یه تای ابروش از تعجب بالا رفت و گفت


+....اصلا به من چه؟ 

یه نگاه بی ارزش بهم انداخت و گفت


+....بالاخره هرکسی باتوجه ب تربیتش رفتار میکنه اگه من جای مهسا بودم اصلا بابام موافقت نمیکرد خونه کسی ک بهش محرم نیستم بمونم 


_....تاپارسال هرشب از خونه یکی جمعت میکردم جدیدا بابات تغییر روش داده؟یا فراموشی گرفتی 


چقدر خودمو کنترل میکردم جلوی مامان امیر چیزی نگم 

پریا باحرص بلند شدو از اتاق رفت بیرون 

برنگردی ایشالله !


_...درو ببند بیااینجا 


کنارش نسستم و گفتم


+....بااینکه ازش خوشم نمیاد ولی حرفش درسته وقتی مامانت اینجاست من موذبم بخوام بمونم 


_....مبخوای منو تواین وضعیت ول کنی ؟

فایل کامل رمان دیدار اول با قیمت ۱۵تومان آماده فروش هست هرکسی که تمایل به خرید فایل داشته باشه میتونه به لینک زیر مراجعه کنه💜

https://t.me/mynovelsell/812

Report Page