262

262


حامد اومد بیرون هرسه به هم نگاه کردیم بابا گفت

-...شما دوتا باهم تاالان شرکت بودین؟

+...ما...چیز...بودیم....ولی ...یعنی...کارخاصی نمیکردیم 

بابا با چشمای درشت بهم نگاه کرد 

حس کردم بجای جمع کردن بیشتر گند زدم 

حامد آروم خندیدو گفت

-...فردا تحویل پروژه ی کارمندا هست بهارو چندنفر دیگه کاراشون مونده بود طول کشید اگه بخاین میتونید برین بالا چک کنین 

از دروغ شاخ داری که حامد گفت ابروهام بالا پرید 

بابا نگاهی بینمون ردو بدل کردو گفت

-...هواتاریک شده بود اومدم دنبالت 

حامد گفت

+...زحمت کشیدین میرسوندمش 

زیر لب خداحافظی کردم و پشت سر بابا رفتم 

توی ماشین نشستم و توآینه به خودم نگاه کردم 

یه دسته از موهام از داخل مغنعه بیرون اومده بود و بدترازهمه لکه ی نسبتا درشت آب حامد بود که پایین مانتوم افتاده بود 

دستمو روش گذاشتم و سرمو به طرف پنجره چرخوندم 

گوشیم پیام اومد باز کردم 

حامد نوشته بود 

"...اصلا از پشت سرت رفتنتو دیدم دلم بیشتر هوس کرد ..."

براش نوشتم 

"...صابون به دلت نزن ..."

یه اموجی غمگین فرستاد 

گوشیمو قفل کردم و گذاشتم توکیفم 

رسیدیم خونه 

رفتم بالا لباسامو انداختم داخل سطل ک به بندازم تولباسشویی 

لباس جدید پوشیدم برگشتم مانتوم دست مامان بود 

نگام کردو گفت

-...این لکه ی چیه بهار روی مانتوت?

برای عضویت تو کانال خصوصی و خوندن پارت های بیشتر و جلوتر به خودم پیام بدین. اونجا ما60پارت جلو تریم و روزی ۲ پارته. هزینه عضو شدن هم ۱۷هزار تومنه

https://t.me/SJo_sara


❤💛💚💜💙💗

Report Page