260

260

زندگی بنفش

سیاوش نگاهم کرد

از اون نگاه ها که یعنی این چه سوالیه پرسیدی ! 

سیاوش لبخند مصنوعی زد و گفت

- چک ضمانته ... دو نیم میلیارد 

خشک شدم 

آب دهنمو سخت قورت دادم که بابا گفت 

- چک های ضمانتی برای وصول شدن نیست آرام که مبلغش مهم باشه 

آروم سر تکون دادم

اما شک داشتم واقعا چک ضمانتی با چنین مبلغی بوده باشه

نهار زود خوردیمو سیاوش تشکر کردو بلند شد 

به من نگاه کردو گفت

- بریم ؟

سری تکون دادم وسایلمو برداشتم و با خداحافظی از بابا اینا راه افتادیم

تو ماشین سکوت بود 

همون آهنگ های خاص خود سیاوش فقط پخش میشد

بی حوصله گفتم

- میشه آهنگ هارو عوض کنی؟

- گوشیتو وصل کن خودت بزار

لحنش تند نبود

اما حدودا بی تفاوت بود

مثل کسی که به زور حرف زده

عصبی گفتم

- جای دلجوئیته ؟ 

اخم کرد و رو به جاده گفت

- آرام... از چی دلجوئی کنم ؟ سر کار بودم بهت هم خبر داده بودم. مشکل الان کجاست ؟ 

با حرص گفتم 

- سیاوش تو قرار شد از این جلسه های عجیب نری 

- اولا تو نمیدونی چه جلسه ای بود... دوما من نگفتم نمیرم ! سوما ... چرا تو منتظر بحثی؟

مکث کردم حرفامو درست انتخاب کنمو گفتم

- ببین سیاوش اگه من نمیدونم چه حلسه ایه چون تو بهم نگفتی... آره تو نگفتی نمیری اما گفتی کنترل میکنی! سوما من نمیخوام بحث کنم اما بعد عقد یهو رفتارت عوض نشده ؟!

میدونستم این جمله آخر میره رو اعصابش

اما میخواستم بره

داشت این پر روئیش اذیتم میکرد

سیاوش نفس عمیقی از ریه هاش بیرون دادو گفت 

- آرام... سعی نکن بری رو اعصابم... من به اندازه کافی سخت دارم خودمو کنترل میکنم.

جا خوردم

باز فهمید هدفم چیه 

ساکت شدم

دلم گرفت  

خیره به جاده شدمو چیزی نگفتم

دوست نداشتم حرفش درست در بیادو بحثو ادامه بدمو 

یکم زمان که گذشت خیره به جاده گفتم

- چرا باهام اینجوری رفتار میکنی

Report Page