26

26


توی آینه جیبیم خودمو چک کردم و سرمو روی دسته صندلی گذاشتم و چشمامو بستم


_...مهسا

+...جانم 


_...عزیزم چراچشمات انقدرریخته بهم 

لبخند نیم بندی زدم و گفتم

+....مثل اینکه مریض شدما طبیعیه چیزی شده؟


_...نه یعنی چیز مهمی نیست

+...بگو شقایق چیشده؟

_....ازدیروز تاحالا هزارتا حرف در موردت زدن مهسا من میخوام حقیقتو از خودت بشنوم 


+...خودت چی فکر میکنی در مورد من؟

_...من گیج شدم اگه چیزی بینتون نیست پس چه دلیلی داره امیرزنگ بزنه حال تورو بپرسه 


+....اگه چیزی بین ماهست چرا باید زنگ بزنه پویاحال منو بپرسه؟چرازنگ نزنه به خودم؟


_...بنظرت بچها به این چیزا توجه میکنن؟

+...خب نکنن مهم نیست برام شقایق اگه واقعااونا اینطوری منو شناختن که اگه باکسی باشم بخوام پنهان کاری کنم و کنارش اضافه کاری کنم خب بهتر که همینطوری فکر کنن من چیزیو برای کسی توضیح نمیدم 


_...باشه حالا چراگریه میکنی؟

+...گریه نمیکنم حساسیت لعنتی توهوای سرد اشک میاد از چشمم


دستمال رو از جیبم بیرون آوردم و اشکامو پاک کردم بچهاااومدن داخل کلاسو سرجاهاشون نشستن


شادی سرشو از بین صندلی ها آوردو عقب و گفت

+....چیه دو روزه دعواتون شده داری گریه میکنی؟


نفس عمیقی کشیدم و بی توجه به استادکه وارد کلاس شدنگاه کردم 


نمیخواستم جوابشونو بدم اکه میخواستم به تک تکشون توضیح بدم تاآخر عمرم باید دلیل میاوردم براشون 


اونا کسی نبودن که من بخوام روابطمو بهشون توضیح بدم 

اشتباه ازشادی و بقیه نیست اشتباه از امیره که منو تو زبون همه انداخته


کلاسای امروزم به هرسختی بود تموم شد منتظر کسی نموندم و از دانشگاه زدم بیرون شماره امیررو گرفتم و به پشت سرم نگاه کردم تا بچها اطرافم نباشن 


_....بله؟

+...باید ببینمت

_...میام دنبالت

+...نیااینجا اصلا نیا آدرستو بگو من بیام 

_...خیله خب بیا همون خونه ای که شب مهمونی رفتیم


ماشین گرفتم و آدرسو بهش دادم کرایه رو حساب کردم و زنک خونه رو زدم 


درباز شد و وارد خونه شدم اینبارامیر لباس تنش بود 

+...سلام خوش اومدی 

_....چه خوشی امیر؟تومگه خوشی میذاری برای من!

+...چیشده 

_....تازه میپرسی چیشده !هرکی من تواین دانشگاه میشناخت امروز اومده یه تیکه به من پرونده!

+...درست بگو ببینم چیشده 

_....چرا زنگ زدی به پویا !مگه شماره ی خودمو نداشتی امیر چرا زنگ زدی تا همه فکر کنن چیزی بین ماهست 


+...خب فکر کنن مگه مهمه

_...برای من مهمه 


بااینکه خودمم میدونستم که اصلا برام مهم نیست ولی دلم میخواست ساز مخالف بزنم باهاش 


+...این دیگه مشکل توهست مربوط به من نمیشه برای من مهم نیست 


_....این مشکلو توبرای من درست کردی امیر

اخماشو کرد توهم و گفت

+....من بوسیدمت؟یا منوتورو جایی باهم دیدن؟من یه کارانسانی انجام دادم که هیچ اشتباه یا سوتفاهمی هم داخلش نبوده این مشکل دوستای توهست که دوست دارن برای خودشون یه ماجرا درست کنن و من وظیفه ای ندارم درقبالشون 


_ ....من تنهایی نمیتونم بهشون بفهمونم چیزی بین مانیست 


_...انقدر جیغ نزن 

نشستم روی کاناپه و زیر لب گفتم "...میزنم‌‌‌..."


صدای زنگ آیفون بلندشد نگاهه هردومون سمت در کشیده شد

_....منتظر کسی بودی؟

+....نه بذار ببینم کیه 


+....پویاهست الان میادداخل 

_...چی پویا !!امیرپویا نباید منو اینجا ببینه


+....خیله خب برو بالا 

سمت پلها پاتند کردم یهو ایستادم 

_....امیر کفشام 


سری تکون دادو کفشامو برداشت در اولین اتاقی که دیدم باز کردم وارد شدم 


خدایاوقتی داشتی شانس تقسیم میکردی من جابودم!


نیم ساعتی داخل همون اتاق نشسته بودم در بازشدو سرامیراومدداخل

_...بیا بیرون رفتش

ازپلها باهم اومدیم پایین 


+....امیر 

_...بله 

+....خواهش میکنم لطفا دیگه برای من حاشیه درست نکن سمت من نیا 


یهوبرگشت سمتم دستشو زیرچونم گذاشتو سرمو بلند کرد 


_....ببینم شاید توخودت دلت میخواد بامن باشی داری این حرفارو میزنی تامنو تحریک کنی سمت خودت 


چشمام گردشدسرمو عقب کشیدم ودستشو اززیرچونم برداشتم 


_....آره نه خیلی تحفه هم هستی دارم عمدا این حرفا رو میزنم که خودمو بچسبونم به تو 


چشمای امیر مطمعناازاین گرد تر نمیشد 

+....دختر خیلی پررویی میدونی من چندسال از تو بزرگترم !میدونی چندنفر آرزوشونه که جای توباشن 


_....اگه کل دنیاهم آرزوشون باشه من آرزوم نیست

سلام خوشگلا شبتون بخیریه پارت طولانی تقدیم بهتون😘

Report Page