26

26


#رئیس_پردردسر 

#26

مارگارت نالید و گفت 

- متئو ... من واقعا دیگه نمیتونم

خندیدم و کنارش دراز کشیدم 

خودمو تمیز کردمو چند برگ دستمال بهش دادمو و گفتم 

- میدونم عزیزم منم فکر نکنم امروز دیگه بتونم 

منتظر بودم مارگارت چیزی بگه اما سکوت کرد 

چرخیدم به پلو و نگاهش کردم

سینه هاش تو این حالت خیلی خوش فرم بودو بی اراده دستمو گذاشتم رو سینه اش 

گونه مارگارت سرخ شدو گفت 

- میشه لباس بپوشم ؟!

بی اراده اخم کردمو گفتم 

- نه ... به اندازه کافی این سالها با لباس دیدمت 

سرخ تر شد گونه اش و سعی کرد ملحفه رو بکشه رو تنش که صورتشو برگردوندم سمت خودمو گفتم

- مشکلت با بدنت چیه مارگارت ؟ چرا زیبائی هاتو نمیبینی ؟

سرشو از دستم جدا کرد

نشست رو تخت و پشت به من گفت 

- من زیبائی تو بدنم نمیبینم

لباس هاشو دونه دونه از رو زمین برداشت 

فقط نگاهش کردم

تمام قوس و حرکات بدنش جذاب بود

چطور نمیدید ؟!

نفسمو با حرص بیرون دادم و گفتم 

- یادم نمیاد بهت اجازه داده باشم لباس بپوشی 

پشت به من در حالی که لباس میپوشید گفت 

- شما اینجا رئیس من نیستین آقای کلایت !

اوه ... پس به همین زودی متئو شد آقای کلایت ؟

اگه هر کس دیگه یا جز مارگارت بود الان بخاطر این رفتار پرتش میکردم بیرون 

اما مارگارت برام فرق داشت 

با لباس زیر برگشت سمتم

اما با دیدن صورت عصبانیم جا خورد و گفتم 

- من همه جا رئیسم حتی تو تخت خواب... فکر نکنم تا چند دقیقه پیش با این قضیه مشکلی دشته باشی ؟

اخمش رفت تو هم و گفت 

- اما من دوست دارم هر وقت خودم دوست دارم لباس بپوشم 

- منم دوست دارم تورو الان لخت ببینم ! 

چند لحظه تو سکوت نگاهم کرد 

میدونستم باید تحت فشار بزارمش 

برای همین گفتم 

- بهتره همین الان با هم یه توافقی کنیم ... این رابطه یه رابطه برای سکس و لذته نه چیز دیگه 

بازم فقط نگاهم کردو گفتم 

- اگه میخوای این رابطه رو داشته باشیم باید طبق قانون من پیش بریم

ابروهاش رفت بالا 

اما چیزی نگفت 

برای همین ریلکس دراز کشیدم و گفتم 

- من رئیستم... چه تو محل کار چه تو اتاق خواب و تو باید همونطور که تو محل کار به حرفم گوش میدی اینجا هم مطیع من باشی. مفهوم بود ؟

بازم فقط نگاهم کرد که گفتم


👇👇👇👇👇👇

#راز_زمرد اینجاست

https://t.me/joinchat/AAAAAD_vcD2-MAUc2RK1Ow

Report Page