255

255

255

#عشق_سخت 

#۲۵۵

بهرام عصبانی گفت

- نمیخوام بهت دست بزنم چون بهت آسیب زدم. 

بلند تر تقریبا داد زد

- خودش سخت هست ، تو سخت ترش نکن ! 

با این حرف اومد بازومو گرفت 

منو کشید با خودش

هنگ گفتم

- من خوبم بهرام

هیچی نگفت

نفسشو مثل یه گرگ وحشی بیرون داد

ترسیده بودم

باز قاطی کرده بود

رفتیم سمت اتاقمون 

در اتاق باز کرد

منو هول داد داخل 

اما خودش نیومد داخل 

در رو بست و قفل کرد

هنگ به در بسته و قفل شده نگاه کردمو داد زدم

- بهرام !

داد زد

- میرم آروم شم و میام 

کوبیدم به در 

- بهرام ...

اما جواب نداد

عصبی به اطراف نگاه کردم

خدای من 

چرا آخه همش تو زندگی من باید گند بخوره

کجا ... کجا میخواد بره آروم شه؟

پیش یکی از اون رقاص ها؟

افکار مسموم تو سرم بالا و پائین میرفت

داشتم دیوونه میشدم

حالم دست خودم نبود

صندلی میز آرایش گرفتم

بلند کردم

کوبیدم به قفل در

یه کاروان سرا بود که باز سازی شده بود

اما قفل در مدل قدیمی بود

با این حرکت من قفل در از بدنه جدا شد و در باز شد

در رو باز کردم

عصبی رفتم بیرون

مستقیم رفتم قسمت رقص و آتیش 

اما خبری از بهرام نبود

حس میکردم دارم بالا میارم

به اطراف نگاه کردم

فکر میکردم الان بهرام تو یکی از اتاقا با یه زن خوابیده 

سرم داشت میچرخید 

سر در گم بودم که یه مرد اومد سمتم و به انگلیسی گفت

- میتونم کمکتون کنم

سر تکون دادمو گفتم

- همسرمو ندیدید اون یه مرده خیلی قد بلنده

سر تکون دادو به دری اشاره کرد

تشکر کردم و دوئیدم اون سمت 

به سمت بیرون کاروان سرا میرفت 

تند تر رفتم و خارج شدم از ساختمون

اطراف کسی نبود

خواستم برگردم که چشمم خورد به بهرام 

انگار ...

انگار رو یه تپه شنی ....

دراز کشیده بود ...


این رمان چند روز دیگه تو کانال حق عضویتی تمام میشه .

کل رمان ۴۰۰ قسمته

قیمت فایل کامل ۳۰ هزار تومنه

اما اگه الان پیشخرید کنید با ۲۰ هزار تومن میتونید فایل کامل بدون سانسور دریافت کنید

برای خرید به نگار پیام بدید 

بدون سانسور 

برای دریافت شماره کارت پیام بدید حتما اسم رمان بگید #عشق_سخت 👇👇


https://t.me/ng786f

Report Page