255

255


#نگاریسم 

#۲۵۵

میدونستم مامان زهرشو ریخته

سریع برای سعید نوشتم

- نمیدونم مامان چی داشت میگفت اما خواهش میکنم باز مثل دفعه قبل یهو ول نکن نرو.

پیامم ندید 

دوباره زنگ زدم

گوشیش خاموش بود

مامان اومد بالا

شاکی گفتم

- چی به سعید گفتی؟

اخم کردو گفت

- هیچی تشکر کردم

رفت کتری رو پر کنه و گفت

- کمکت کنم بری اتاقت؟

عصبی گفتم

- مامان... هر رفتاری با سعید بکنی متقابلشو با حمید میبینی...

با این حرف با عصا رفتم اتاق خودم 

پام ... کمرم... سرم... درد داشت

اما قلبم بیشتر

از مامان انتظار نداشتم وقتی تو این حالم بخوتد این کار کنه.

دراز کشیدم

از درد اشکمم نمی اومد

چشم هامو فشار دادم

یکم گذشت مامان با یه دمنوش و قرص هام اومد .

گذاشت کنار تختم و رفت لباس عوض کنه

منم با درد قرص هارو خوردم .

گوشی چک کردم

بازم خبری از سعید نبود.

دلم بیشتر گرفت

مامان رو تختش نشیت و گفت 

- تو خودتو با من مقایسه نکن . من مادرتم . تجربه ام بیشتره. الان بخاطر این اتفاق احساساتی شدی... بهتره تصمیم در مورد سعید رو بزاری بعد

پوزخند زدم

درد سرم نمیذاشت بحث کنم

دراز کشیدم و گفتم

- مامان... ببخشید ... اما کاش نمیاومدی کمکم 

میدونستم این حرفم ناراحتش میکنه.

اما اون منو خاک کرده بود

مامان شاکی گفت

- میخوای برم...


برای عضویت تو کانال خصوصی و خوندن پارت های بیشتر و جلوتر به خودم پیام بدین. اونجا ما ۵۰ پارت جلو تریم و روزی ۲ پارته. هزینه عضو شدن هم ۲۰ هزار تومنه

https://t.me/ng786f

Report Page