251

251


#عشق_سخت 

#۲۵۱

از حرکتش جا خوردم

چی بود رو تنم مگه ؟ 

به بدنم نگاه کردم

زیر دلم و روی رونم قرمز شده بود

خواستم بگم مال دیشب و سکسمونه

اما حالتش متورم بود

بهرام خم شد 

یهو گفت

- لعنتی ... آلرژی زدی ...

با شوک خواستم بلند شم

اما بهرام منو نشوند و گفت 

- وایسا وایسا برات کورتون بگیرم.

خواست بره لباس بپوشه 

اما یهو ایستاد .

برگشت سمت من و گفت 

- لعنتی ... برو برو تنتو بشور . به اسپری آلرژی زدی ... الانم دوباره زدم برات!

- اوه ...

نالیدم

بلند شدم‌

سریع با وجود درد رفتم تو سرویس

بهرام گفت

- با آب سرد بشور

بدون شامپو

سر تکون دادم

آب سردو گرفتم به تنم

نفسم رفت 

بهرام سریع لباس پوشید

نگاخم کردو گفت 

- نفست راحته؟ تنگی نفس نداری؟

به تنم که قرمزیش بیشتر شده بور نگاه کردم

سر تکون دادم و گفتم 

- نه ... اوکیم 

باسه ای گفتو سریع رفت بیرون 

نشستم رو توالت فرنگی

به تنم نگاه کردم

لعنتی

چه داغون شده بود

قرمز

متورم

و داشت زیاد میشد 

نفس خسته کشیدم

چقدر بلا باید سرم بیاد آخه

خب معلومه اسپری که روش نوشته برای استفاده خارجی بزنی داخل نقعدت آلرژی میگیری

بهرام حشرش زد بالا نفهمید

خودتم نمیفهمی!

از دست خودم عصبی بودم

خبری از بهرام نشد 

رفتم سر یخچال و سه لیوان آب خوردم تا شاید زودتر ماده آلرژن از بدنم خارج شه 

دراز کشیدم رو تخت

بهرام همچنان نیومد

حوله رو تنمو کنار دادم

با دیدن کل تن قرمزم جا خودم 

ترسیدم

نکنه بمیرم

همین ترس و اضطراب باعث شد حس کنم نفسم بالا نمیاد

Report Page