25

25


سلام دوستان مرسی از پیام هاتون.فعلا یکی از دوستان قراره همکاری کنه . مرسی باز هم 🌹


25

کنار گوشم گفت 

- اگه میدیدی تعجب میکردم 

از صدای بمش و برخورد نفسش با صورتم دلم خالی شد 

یه نوع از ترس به همراه هیجان داشتم 

ترس از یه تجربه جدید کنار یه مرد متفاوت 

اما هیجانش لذت بخش تر بود 

از در انتهای لابی رد شدیم

از پله های مارپیچ پائین رفتیمو تو رقص نور و بوی دود غرق شدیم 

کلوپ اینجا با کلوپ هایی که تا حالا دیده بودم خیلی فرق داشت

یه فضای نسبتا کوچیکتر بود.

میز بار و بارمن ها وسط کلوپ بودن

دور تا دور بار مشغول رقص بودن و بعد از اون میز هایی که مخصوص نشستن بود و بعد از میز ها حوضچه های کوچیک و بزرگ با رقص نور آب و آب نماهای طرح دار 

خواستم بپرسم کابین کجا میشه که عثمان منو به بغلش فشردو از بین جمعیت گذشتیم

به گارسن جلو در اشاره کرد و به سمت یکی از حوضچه های بزرگتر رفت

از اینکه تو بغل عثمان باشم خوشم می اومد

یه عطر تلخ و مردونه با بوی کاج داشت و بدنش یه گرمای دلچسبی داشت 

عثمان اولین مردی نبود که بغلشو حس کردم!

اما اولین مردی بود که چنین حسی تو وجودم بیدار کرده بود 

از کنار حوضچه رد شدیم  

فضای تاریک رو به رومون شبیه یه دیوار شیشه ای تیره بود 

اما عثمان جائی رو لمس کردو یهو یه در باز شد

با باز شدن در میشد داخلو دید

روشن بودو با یه میز و کاناپه دنج وسطش 

یه فضای خالی که به نظر برای رقص بود هم جلو میز خالی بود 

وارد شدیمو عثمان درو بست 

صدای آهنگ محو شد و گفت 

- اینجا کسی مارو نمیبینه در حالی که ما همه رو میبینیم ...

دکمه ای رو نشون دادو گفت 

- با این هم میتونیم میزان ورود صدای بیرونو تنظیم کنیم 

دکمه رو زدو صدای بیرون اومد. با چرخش دکمه صدارو کمی کم کردو گفت 

- خوبه ؟

سری تکون دادمو گفتم 

- خیلی باحاله من اصلا نمیدونستم چنین چیزی ممکنه 

عثمان خندید. به کاناپه اشاره کرد تا بشینم 

خودش هم اومد کنارم نشست

Report Page