25

25


#رئیس_پردردسر 

#25

دوست نداشتم همین دفعه اول مارگارت رو فراری بدم

اون خیلی جدید بود

اگه درد میکشید بیشتر از چیزی که تا الان کشیده شاید ازم دوری میکرد 

دراز کشیدمو به قوس بدنش نگاه کردم 

دوری کنه از من ؟

نه نه ... امکان نداره

حالا که طعم رابطه با این دخترو چشیدم عمرا بزارم از دستم بره 

باسنشو نوازش کردم

خیلی خوش فرم بود

من عاشق این اندام بودم 

درشت و تو چشمو دست پر کن 

به فکرم خندیدمو چرخوندم مارگارتو رو تخت تا دمر شه 

تو خواب و بیداری نالید 

- متئو 

پشتش دراز کشیدم 

آلتمو بین باسنش گذاشتمو گفتم 

- آروم میخوام یکم اینجوری بخوابیم 

حرفی نزدو از سکوتش استقبال کردم

کمی خودمو به پوست بدن نرم و سفیدش کشیدم که دوباره آلتم تحریک شد 

سرعتمو بیشتر کردم که مارگارت گفت 

- مطمئنی میخوای بخوابی 

خندیدمو لای باسنشو باز کردم 

خودمو خواستم به سوراخ پشتش فشار بدم که مارگارت چرخید 

نگران نگاهم کردو گفت 

- نه متئو نمیتونم 

مقاومت نکردمو با این چرخش بین پاش قرار گرفتمو خودمو به جلو خیسش مالیدم و گفتم 

- باشه اما دوست دارم بدونم چرا نمیتونی ؟ نگران دردشی ؟

سر تکون دادآره و من خودموبا آرامش واردش کردم

تمام مدت خیره به صورتش بودم

چشم هاش بسته شدو آه گفت 

بی اراده خندیدمو گفتم 

- تو چرا انقدر لذت بخشی دختر 

من سومین بار بود میخواستم ارضا بشم

عملا باید یک ساعت این رابطه ظول میکشید 

اما ناله های مارگارت و تنگی واژنش بدنمو زیر و رو کرده بود 

خیلی زودتر از انتظارم ارضا شدم و دوباره خودمو داخل مارگارت خالی کردم اما بخاطر کاندوم مجبور شدم خودمو زود بیرون بکشم تا کاندوم داخل نمونه

مارگارت نالید و گفت

Report Page