25

25

تبدیل شده

خون تازه اش عجیب لذت بخش بود 

برعکس دفعه قبل کنترلمو از دست ندادمو بعد چند جرعه سرمو عقب بردم 

زبونمو روی زخم گردنش کشیدم

زخمش بسته شدو دوباره دراز شیدم

انگار به زندگی برگشته بودم

تازه میتونستم خوب فکر کنم 

رفتار کیت کمی عجیب بود

اما مهم الان بود که بیدار شه چه رفتاری کنه 

اصلا من باید چکار میکردم؟

اگه میخواستم اینجا نگهش دارم باید یه فکری برای زندگی قبلش میکردم

میتونستم یه جنازه جاش بذارمو بگم مرده

اما جدیدا با این آزمایش دی ان ای کار سخت بود

بهترین گزینه این بود که بگم فرتر کرده برفته

اوه نه اینم نمیشد چون تنها زندگی میکرد 

شاید میشد بگم غرق شده جسدشم نیست !

- هم اینم فکر بدی نبود

با این افکار کمی خوابیدم

بیدار شدمو لباسمو پوشیدم

میدونستم کیت حالا حالا ها بهوش نمیاد

باید میرفتم به مری سر بزنم

کمی خیالم راحت شده بود خون کیت رو من اثر نداره 

با این فکر از اتاق خارج شدم 

در اتاقو قفل کردمو رفتم پیش مری 

پشت میکروسکوپ نشسته بودو سر گرم بود

با ورودم گفت 

- چه به موقع اومدی رئیس... ببین چی شده 

بی حوصله گفتم 

- باز چی شده ؟

خندیدو گفت 

- خواستم صفحه آزمایشو بشورم اما اسید ترکیب خون تو و کیت رو پاک نکرد

- خب ؟

اینو گفتمو به سمتش رفت که چشمی میکروسکوپ چرخید سمتمو گفت 

- خب گفتم بزار امتحان کنم و دیدم بله...

خم شدم از داخل میکروسکوپ نگاه کردم 

سلول های خونی عادی بودن 

مری گفت 

- لایه محافظ دور سلولی رو میبینی رئیس

تازه متوجه شدم چی میگه 

سلول های خونیم دیگه عادی نبودن !

Report Page