25

25

آموروفیلیا به قلم ساحل

اما نه یه خواب بدون رویا...

یه خواب که توش ادوارد بودو من با بدن لخت ‌‌‌...

تو خواب حس کردم دست های ادوارد روی پای من در حال حرکته 

اما اینبار حس تجاوز نداشتم

داشتم لذت میبردم

تو دلم پروانه ها شروع به بال زدن کردنو بین پاهام داغ شد

خوابم داشت شیرین میشد 

انگار به خواست من بود...

ادوارد کنار گوشم گفت 

- امیلی ...

حتی صدا کردنش هم منو تحریک میکرد 

لبخند شدم که دوباره صدام کرد

اما یانبار لحنش آروم نبود

کم عصبانی بود 

دوباره که صدام کرد

از خواب پریدم

ادوارد بالای سرم بودو داشت عصبانی صدام میکرد

در حالی که دستش واقعا روی پام بود

شوکه نگاهش کردم که عصبانی گفت 

- تو واقعا میخوای منو تحریک کنی آره ؟

با شوک اولین چیزی که تو ذهنم اومدو گفتم 

- تو هم منو تحریک میکنی ....

از زبان ادوارد 

امیلی برای اولین بار یه جمله رو کامل و بدون من و من گفت 

اما چه جمله ای !!!

تو هم منو تحریک میکنی 

من تحریکش میکنم ؟!

جدا !!!

متعجب نگاهش کردم که با شوک بلند شدو بدون برداشتن وسایلش دوئید سمت در 

انقدر از حرفش تعجب کرده بودم که فقط به رفتنش نگاه کردم

من ... تحریکش میکنم ؟

لبخندی رو لبم نقش بست... این عالیه ...

من تحریکش میکنم...

هم...

به جای خالیش روی کاناپه نگاه کردم 

رد خیسی شورتش پیدا بود

- اوه... یه کوچولو سکسی داریم پس ... 

مدارک تو دستمو توی قفسه کتابخونه گذاشتم

من اومده بودم اسنادو بذارم که دیدم امیلی با اون وضعیت رو کاناپه خوابیده 

من به اندازه کافی خودمو عقب کشیده بودم

دیگه باقیش تقصیر امیلی بود که رون و باسنشو هی برای من نمایش میذاشت

دوباره جمله اش رو تو سرم مرور کردم

تو منو تحریک میکنی ...

حالا کجا رفتی کوچولو خجالتی من ...

با این فکر از اتاق زدم بیرونو یه راست رفتم سمت اتاق خدمتکارا

امیلی کجارو داشت بره جز اتاق خودش ؟

Report Page