25

25


 #دمی_گاد 

#25

با این حرف من بروس ابروهاش بالا پرید

لبخند معنی داری رو لبش نشستو گفت 

- اگه تو دوست داری شاهد سکس من با یه نفر دیگه باشی بحثش جداست. اما من علاقه ای به حضور کسی که کاری نمیکنه وسط رابطه ام ندارم 

نگاهشو از من گرفت 

در حالی که پیراهنشو مرتب میکرد با نیشخند گفت 

- اگه قول بدی بیکار نمونی دفعه بعد حتما خبرت میکنم 

لپ تاپ رو میزشو باز کردو گفت 

- اما اینبار کارم چیز دیگه ایه متاسفم که نا امیدت میکنم 

اه لعنتی ...

چه سوتی بدی داده بودم

اما خودمو نباختم

اخم کردم و گفتم

- باورم بشه بوروس یه بار مثل افراد متمدن داری رفتار میکنی؟

بوروس بلند خندید 

چشمکی تحویلم دادو تمرکز کرد به لپ‌تاپش 

آروم تر گفت

- منم باورم نمیشه تو مثل یه دمی گاد عاقل اومدی تو دفتر کارم نشستی ! 

نیم نگاهی بهم انداختو گفت

- واقعا چی شد نظرت عوض شد 

چشمی چرخوندم و گفتم 

- کی بهم اطلاعاتو میدی؟ من بهت اعتماد ندارم بوروس 

با این حرفم به من نگاه کرد

گره ای بین ابروهاش نشستو گفت

- من تو کل عمرم نشده حرفی بزنم و پاش نمونم 

- من که چیز مثبتی ازت ندیدم 

بوروس لپ تاپشو بستو بلند شد

دستشو به سمت من گرفتو گفت 

- بیا قول خون بدیم 

دستمو خراش دادم

به سمت بروس گرفتمو گفتم

- من ازش واهمه ای ندارم 

نگاه بوروس به دستم و رد خون افتاد

حس کردم اشتباه کردم

دقیقا هم اشتباه کردم

اینو چشم های سرخ بوروس نشون میداد



این ماجرا #واقعیه

من #آرش هستم. مردی که خیلی وقته دور احساسش #دیوار قطوری از جنس بی اعتمادی کشیده . مردی که انگار #میل #جنسیشو از دست داده اما ...

دختری وارد زندگیم میشه، #دختری که شاید #مناسب من نیست ...

ولی من #توان گذشتن ازش #ندارم...

برای مطالعه داستان من از اینجا شروع کنید و با هشتک #حس ، لینک همه پارت هارو پیدا کنید

👇🚫🙏

https://t.me/cafe_zendeh/12552

رمان #حس_گمشده بر اساس واقعیته.


Report Page