24

24

تبدیل شده - ملودی

فشار داد...

ناباورانه جیغ کشیدم

این درد واقعی بود... خواب نبود ... 

این خواب تکراری بلاخره واقعی شده بود 

چه شب هائی با حسرت بیدار شدمو خواستم خوابم واقعی باشه

اما حالا چه وحشتناک تقلا میکردم همه چی خواب باشه 

بروس وزنشو رو تنم انداختو با لب هاش جیغمو خفه کرد

سعی کردم از روی خودم کنارش بزنم

اما بدنش سنگین تر از توانم بود

دست هامو گرفتو بالای سرم قفلش کردو حخرکاتشو شروع کرد

دوست داشتم درد بکشم

جیغ بزنم و تقلا کنم

اما حرکاتش بدنمو به فاز عجیبی برد

لذتی که نمیخواستم تو بدنم پیدا شدو بدنم شل شد

کم کم تنم شروع به لرزیدن کر

بوروس بلاخره بیخیال لب هام شدو دست از بوسیدنشون برداشت

دیگه جیغ نمیزدم

فقط ناله میکردم 

یهو انگار رفتن تا اوج اوج و همه چی دورم محو شد

آروم پائین اومدمو بروس به ضرباتش ادامه داد

نمیدونم چند بار این حالم تکرار شد تا بلاخره بروس کمرشو خالی کردو از من جدا شد 

خمار نگاهش کردم

بدنشو کنارم رها کردو لب زد 

- بلاخره ...

نشنیدم ادامه حرفشو

یا شادی ادامه حرفی نزد

خوابم برد

بیهوش شدم

از حال رفتم 

کاش بیدار شم و بفهمم همش خواب بوده ...

داستان از زبان بروس :

کیت رو به سمت خودم کشیدمو بغلش کردم

بلاخره تونستم لذت ببرم

اونم یه لذت واقعی و خالص

حالم انقدر خوب بود که تمام این سالها اینجوری نبودم

به بدن کیت نگاه کردم 

چقدر خواستنی بود برام 

با اینکه میدونستم چیز خاصی نیست اما عجیب جذبم کرده بود 

لبخندی زدمو لبمو رو گردنش گذاشتم

حالا وقته نوشیدن بود

هرچند وسط سکس بهتر بود

اما اینبار انقدر غرق لذت سکس بودم که نوشیدن خون یادم رفته بود

آروم دستمو بردم بین پاش و رگ گردنشو گاز گرفتم

Report Page