24

24

ترنم به قلم رعنا

سلام دوستان . بخاطر دیروز شرمنده. امروز به جبرانش دوتا قسمتو حاضر کردم براتون میزارم


قسمت اول


نشستم سر میز آشپزخونه و اونم باهام نشست و گفت 

- من نهار خوردم ... تو بزن ... 

- بهت گفتم غذا بگیری ... این آشغالا چیه میگیری ...

خندید و پاشو انداخت رو صندلی دیگه و گفت 

- الان به جرم توهین به پیتزا طرفداراش میتونن دارت بزنن . یکم سلیقه داشته باش... کی آخه پیتزا دوست نداره 

از زور گرسنگی گازی به یه تیکه پیتزا زدم و گفتم 

- من دنبال کیفیتم نه مزه ... 

دستشو تو موهاش کشید و پشت سرشو دست کشید 

قیافه اش تو هم شد و گفت 

- سرم داره میترکه انگار پتک خورده تو سرم 

خودمو جمع و جور کردم که نخندم 

ترنم پس خوب زده بود تو سر سام 

قبل از اینکه چیزی بگیم گوشی موبایلم رو میزویبره زد 

یه شماره سیو نشده بود 

یهو شک کردم نکنه ترنم باشه ... 

سریع گوشیو برداشتم و قطع کردم و گذاشتم تو جیبم

سام خیره به گوشیم گفت 

- کیه ؟

- باز الناز میخواد منو چک کنه لابد . 

بلند خندید و گفت 

- مگه از این کارا هم میکنه ؟

- تا دلت بخواد 

- اونوقت تو چکار میکنی ؟ 

- توجه نمیکنم 

- احمقی دیگه ... باید باهاشون رل بزنی که درس عبرتش بشه دیگه تورو اینجوری امتحان نکنه 

خواستم جواب سام رو بدم که گوشیم تو جیبم دوباره ویبره خورد 

بلند شدمو گفتم 

- مگه مثل تو ام آخه پسر ... برم به این جواب بدم 

سام ابرو بالا انداخت و گفت 

- بری؟ باشه برو ... 

اولین بار بود نمیخواستم جلو سام به گوشیم جواب بدم و حسابی جلب توجه کرده بود 

شاید اصلا ترنم نبود و من فقط توهم زده بودم 

وارد اتاقم شدمو در رو بستم 

خواستم جواب بدم که قطع شد 

چند لحظه به گوشی نگاه کردم شاید دوباره زنگ بزنه 

اما خبری نشد 

ترنم ::::::::::::

تنها راهی که به فکرم رسیده بود همین بود 

زنگ بزنم به امیر ببینم چی گفته به سام 

اما دوبار زنگ زدم جواب نداد 

بعد از ظهر بود ... شاید خواب بود ... 

دلمو زدم به دریا . هندزفریمو گذاشتم گوشم و برای دفعه سوم شماره رو گرفتم 

خیره به صفحه گوشی بودم که جواب داد 

- الو ... 

- ام ... امیر ؟

با صدای خیلی آرومی گفت 

- ترنم ؟ 

- آره ... خودمم ... ببخشید مزاحم شدم... می...

پرید وسط حرفم و آروم گفت 

- سام خونه منه ... سریع کارتو بگو تا شک نکرده 

هول شدمو تا خواستم حرف بزنم زنگ پشت خطی خورد گوشیم 

به گوشی نگاه کردم 

سام بود . فقط تونستم بگم 

- دوباره زنگ میزنم سام پشت خطمه 

قطع کردم و جواب سام رو دادم 

- الو ...

- سلام عزیزم 

تازه مغزم به کار افتاد ! چقدر تو احمقی ترنم ... میخواستی بپرسی امیر به سام چی گفته بعد با سام حرف بزنی... اونوقت ... مثل احمقا ... هول شدی و جواب سام رو دادی ... حالا چی میخوای بگی ؟ 

 خفه جواب سلامشو دادم که سام گفت 

- قهری؟ بخاطر دیشب ؟

نمیدونستم واقعا چی بگم ! قهرم؟ عصبانیم؟ میترسم ! نمیدونستم موضع سام چیه... اون بهم میخواست تجاوز کنه ! اونم با اون طرز فجیع ... بعد الان میپرسه قهری؟ 

یعنی بعد اون رفتار وحشیانه کسی قهر میکنه ؟ آروم گفتم 

- دیشب حالت خیلی بد بود ... 

- مشروبش بهم نساخت ... من کلا اینجوری نیستم ترنم ... دیشب بهم ریختم ... میدونی ... دیشب اولین بار بود اینجوری شدم ...

یه مسیج اومد رو صفحه گوشیم و ناخداگاه بازش کردم . از شماره امیر بود . نوشته بود



قسمت دوم امروز


یه مسیج اومد رو صفحه گوشیم و ناخداگاه بازش کردم . از شماره امیر بود . نوشته بود 

سام چیزی از ضربه تو به سرش یادش نمیاد ... بهتره چیزی نگی فعلا ... من فقط گفتم از حال رفت و تو خواستی بری خونه منم رسوندمت همین...

سام داشت همینجور حرف میزد و من تمرکز نداشتم به حرف هر دو هم زمان توجه کنم

فقط برای امیر نوشتم مرسی و به سام گوش دادم 

- برا خودمم عجیب بود چرا ... اما الان همه تنم و سرم درد میکنه 

با آوردن اسم سرش لبمو گاز گرفتم که سام گفت 

- من واقعا معذرت میخوام ترنم ... میشه عصر ببینمت ؟

سریع و ناخداگاه گفتم 

- مسلمه که نه ... 

- چرا؟

چرا؟ چقدر پر رو بود. کلمه به کلمه گفتم

- تو قبل اینکه از حال بری رو یادت نیست ؟ من منظورم اون بود که گفتم حالت خیلی بد بوده 

با این حرفم یهو لحنش عوض شد و شوکه گفت 

- چی ؟ قبلش ؟ نه ! مگه چی شده بود ؟

جدا داشت راستشو میگفت ؟ یا اونم داشت مثل من فیلم بازی میکرد .

با ناراحتی گفتم

- تو اذیتم کردی سام ... 

- چه اذیتی؟

- نمیخوام راجبش حرف بزنم ... نمیخوام هم دیگه ادامه بدیم... ما به درد هم نمیخوریم

سام شوکه گفت

- چی میگی ترنم . مگه چکار کردم؟

بدون اینکه جوابشو بدم قطع کردم 

داشت دروغ میگفت . مطمئن بودم . چون از حال رفتنش از مستی نبود. از ضربه من بود

اصلا وقتی اومد تو اتاق مست نبود . حتی اگه واقعا یادش هم نمیاومد... اون حرکاتش از ذات واقعیش بود. نه مستیش

پس بحث بی فایده بود . اونم با آدم حق به جانبی مثل سام

سام:::::::::

ترنم رو من گوشیو قطع کرد . 

گوشیو پائین گذاشتم و خیره شدم به امیر که با اخم داشت پیتزا میخورد.

تکیه دادم به صندلی که امیر پرسید

- چی شد ؟ 

- قطع کرد !

یه ابروش بالا رفت و گفت 

- نکنه گند دیگه ای هم زدی ؟ 

خواستم به امیر بگم برنامه ام چی بود و چکار کردم .

اما یهو مردد شدم . بهتر بود اونم ندونه . 

برای همین به دروغ خودمو زدم به کلافگی و گفتم 

- نه والا ... چیزی یادم نیست ... رفتم تو اتاق دنبالش ... دیگه هیچی یادم نیست ... بد مست شده بودم 

امیر مشکوک نگاهم کرد و گفت 

- داشتی میرفتی که بد مست نبودی ... 

نکنه ترنم بهش چیزی گفته باشه ؟

خودمو زدم به ندونستن و سرمو بین دستام گرفتم و گفتم 

- نه ... هیچی یادم نیست امیر ... نمیدونم چی کوفت کرده بودم اینجوری شدم

امیر سر تکون داد و بدون اینکه چیزی بگه مشغول نهارش شد 

یکم تو سکوت گذشت که گفتم 

- به نظرت چکار کنم آشتی کنه ؟

- نظری تو این زمینه ندارم ... اما برای دکور کافی شاپ جدید چندتا پیشنهاد دارم ....

کلافه پوفی کردم و بلند شدم 

من تو این حالم .امیر راجب کار حرف میزنه 

الان باید ترنم لخت تو بغلم بود . داشتم براش خط و نشون میکشیدم با من راه نیاد آبروشو پیش باباش میبرم 

اونوقت همه چی بهمخورده بود و اون داشت برام خط و نشون میکشید 

تا حالا انقدر گند پشت سر هم به برنامه ام نخورده بود

به سمت در رفتم و گفتم 

- من میرم یکم بخوابم امیر شب میام راجب کار حرف بزنیم 

امیر ::::::::::::

سام رفت و جعبه پیتزای نیمه خورده رو جمع کردم 

از اینکه ترنم به سام گفت نمیخواد باهاش حرف بزنه راضی بودم 

انگار یک بر صفر به نفع تیم ما بود 

هرچند ما تیم به حساب نمی اومدیم

Report Page