236

236


-...راستی دستت چیشده؟ ماشینت کجاست؟

+...اوه نپرس دیروز تصادف کردم ماشین که داغون شد گفت یک هفته طول میکشه تادرست شه خودمم که میبینی 

-...خوبه حداقل بخیر گذشت 

+...اره واقعا 

باهمین صحبتا رسیدیم ارایشگاه 

محمد کمک کرد وسایلمو تا پشت در اورد 

نگاهی به ساعت روی دستش کردو گفت 

+...ساعت سه آماده باش 

-...‌باشه 

دوتامون مکث کردیم 

لبخندگرمی زدو گفت

-...نگران هیچی نباش برو داخل 

حرفش دلگرمی بود 

اما بازم من انگار تودلم ماشین لباسشویی روشن کرده بودن 

رفتم داخل 

سلام کردم 

خانومه گفت برم تواتاقی که سمت چپ هست 

منم با وسایلا رفتم اونجا 

چند دقیقه بعد اومد 

قبل ازاین که شروع کنه گفتم 

-...عقد محضریه خیلی ملایم باشه لطفا 

گغت خیالت راحت 

منم چشمامو بستم و خودمو سپردم دستش 

وسط ارایش کردن یادم اومد میخواستم به میترا بگم بیاد 

عذرخواهی کردم 

گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم 

وقتی بهش گفتم کلی جیغ جیغ کرد که حالا هم دعوت نمیکردی اما بازم گفت خودشو میرسونه 

برگشتم زیر دست ارایشگر که میکاپم تموم شه 

موهامم فرق وسط زدو پشتشم دم اسبی بست 

وقتی تواینه به خودم نگاه کردم واقعا تغییر کرده بودم 

کمکم کرد لباس بپوشم 

ساعت یک دوبود و کاملا اماده بودم 

زنگ زدم به محمد و گفتم من آماده ام 

اونم گفت اماده هست قرار شد بیاد که زودتر باهم بریم محضر

فایل کامل رمان #ناجی بدون سانسور برای فروش موجوده. قیمت این فایل ۲۵ تومنه اما با #تخفیف برای شمااعضای کانال ۲۲ تومن میشه . بیش از ۱۰۰۰صفحه و ۳۲۳پارته . برای خرید به ادمین فروش پیام بدید. 👇

https://t.me/SJo_sara

Report Page