235

235

#تجربه آرام

انتظار دیدن یه تالار وحشت داشتم 

اما یه نشیمن ساده بود با یه دست کاناپه داغون شده

دیوارا سبز چرک بودو کاناپه قهوه ای سوخته

تو نور لامپ زرد تم گرفته و دلگیری بود 

سمت راست یه پذیرایی بود با مبل سلطنتی و میز نهار خوری ترکیب رنگ طلایی رنگ و رو رفته و سبز و آبی چرک 

رو دیوارا تابلو های بزرگ بود و طرح ها تو نور کم پیدا نبود 

سمت دیگه دوتا در بود شبیه آشپزخونه و مطبخ

سحرا از روی پله های مارپیچ رو به رو پائین اومدو گفت

- فقط لامپ اتاق تو سالمه 

پوزخندی زدو برگشت بالا 

سیاوش اما صورتش هیچ تغییری نکرد

با گام ها محکم از پله ها بالا رفتو منم پشت سرش رفتم

حالا واقعا میخواستم بدونم اون بالا چه خبره 

وارد فضای نشیمن مانند طبقه بالا شدیم 

به سمت تنها اتاقی که لامپش روشن بود رفتیم. جلوی در ایستادیمو به داخل نگاه کردم 

تنم سرد شد

اینجا ! اتاق سیاوش بود ! 

بر عکس نمای عادی پائین 

اینجا شبیه یه نقاشی ترسناک بود

یه تخت فلزی قدیمی 

با یه لا تشک روش 

بدون بالشت و چیزی 

یه صندلی و میز زهوار در رفته یه سمت 

یه کمد کوچیک فازی سمت دیگه 

انگار اتاق زندان بود

مخصوصا که پنجره ها از داخل نرده داشت 

کف خالی بدون فرش 

همه چی سفید بود 

اما سفید چرک

سیاوش آروم گفت

- پرسیدی چرا خونه ام و لوازمم مشکی یا خاکستریه؟

وارد اتاق شد و گفت

- چون متنفرم از رنگی که چرک بشه ... مخصوصا سفید ...


این قسمت ها هنوز برام ترسناک و دردناکه و متاسفانه نتونستم بیشتر بنویسم. فردا سعی میکنم جبران کنم 🌹

Report Page