231

231


#عشق_سخت 

#۲۳۱

این فیلمو میشناختم 

یه کمدی سوپر سکسی 

آروم برگشتم سمت بهرام و گفتم 

- این ؟

چشمکی زد و گفت 

- من تا سه دیدم. اما تا ده اومده 

- آخه اینجا ؟

- مگه دیدی؟

- یکشو دیدم خیلی ...

ادامه رو لب زدم

بهرام خندید و گفت 

- راحت باش 

چشمکی زد و کمی کج شد سمت من

بهرام انقدر شونه هاش پهن بود که کسی از پشت سرمون نبینه 

منم که کنار پنجره بودم 

محدود بود 

اما بازم سخت بود

فیلم بکن بکن ببینی وسط هواپیما 

هر صحنه ای که می اومد با اینکه کمدی بود و میخندیدیم اما شورتمم خیس میشد 

آخرای فیلم رسیده بودیم بهرام گوشیو داد دست منو دستشو گذاشت رو پام 

نگاهش کردم.

چشمک زد و گفت 

- خودت باش دیبا . این مردم براشون ما مهم نیستیم. چرا ما باید برامون این مردم مهم باشن 

با این حرفش به گوشی نگاه کرد

چند لحظه مکث کردم

راحت باشم ؟

خودم باشم؟

خب من اگه بخوام خودم باشم باید ...

پای دیگه ام رو انداختم رو پام 

طوری که روی بخشی از دست بهرام قرار گرفت 

بهرام لبخند محوی زد

نگاهم نکرد

دستسو بالا آورد 

سرسو خم کرد.هندزفری رو از گوشم برداشت و تو گوشم لب زد 

- از رو شلوار انقدر داغه .‌.. اون تو چه خبره؟

نفس گرفتمو آروم گفتم 

- آتیشه ... آتیش ...

بهرام روی گوشمو بوسیدو گفت 

- پس کاش زودتر برسیم ...

با این حرف سرشو عقب برد 

صاف نشست و گفت


۱۲۱ پارت دیگه آماده است میتونید بخونید. برای عضویت تو کانال خصوصی و خوندن پارت های بیشتر و جلوتر به نگار پیام بدین.

https://t.me/ng786f

Report Page