231

231


مامان صدام کرد رفتم توسالن و گوشه ترین مبلو انتخاب کردم و نشستم 

بدون لبخند 

بدون هیچ حرفی 

مادرش و خواهرش پشت هم از اشکان تعریف میکردن 

تعریفاشون دیگه بیش از حد بود 

در نهایت خواهرش روبه من گفت

-...عزیزم خب نظر توچی هست 

بابابااخم نگام کرد 

پوزخندی زدم و گفتم

+...من قبلا نظرمو به برادرتون گفتم منتهی ایشون نمیخوان قبول کنن 

خواهرش عصبانی به اشکان نگاه کرد 

-...من تلاشمو میکنم که حسرت چیزی به دلم نمونه

+...به هرحال نظر من عوض نمیشه 

جرعت نگاه کردن به بابارو نداشتم میدونستم اینا برن دعوام میکنه 

ولی باید آب پاکی رو روی دستشون میریختم که قید منو بزنن 

دیگه کسی حرفی نزد 

یکم نشستن و بعد رفتن 

بابا تا دم در همراهیشون کرد 

برگشت داخل و بهم نگاه کرد 

از اون نگاهای ترسناک 

قبل ازاینکه بیاد سمتم دویدم سمت اتاق 

درو بستم و قفل کردم 

بابااز پشت در داد زد 

-...این حرفا چی بود زدی ؟ من تورو اینطوری تربیت کردم؟ انقدر گستاخ و بی ادب ؟ 

از همون پشت در داد زدم

+...من از حقم دفاع کردم اینو خودت بهم یاددادی که هیچیو زوری قبول نکنم یادته بابا؟ 

دیگه چیزی نگفت 

چنددقیقه گذشت صدایی نیومد 

اروم قفلو چرخوندم درو باز کردم 

بابا پشت در بود 

همه چی سریع گذشت 

میخواستم درو ببندم 

بابا درو هل دادوپرت شدم کف اتاق 

سرم خورد به میز و دیگه هیچی نفهمیدم

سلام دوستان اگر دوست دارید تو کانال حق عضویتی #نبض_دیوانگی عضو بشید و پارت های بیشتر و جلو تر رو بخونید بهم پیام بدید

https://t.me/SJo_sara

تو اون کانال روزی دو پارت میزاریم و پارتا از اینجا خیلی جلو تر هست . و پستی جز پارت رمان تو اون کانال گذاشته نمیشه🙂 هزینه عضویت ۱۷ هزار تومن هست(الان توتخفیف عیدانه۱۳هزارتومان هست) و در آخر فایل هم میدیم بهتون. سوال دیگه ای دارید هم میتونید پیام بدید جواب میدم

Report Page