23

23


#رئیس_پردردسر 

#23

قبل اینکه بخوام جواب بدم دست انداخت زیر پام و تو بغلش بلندم‌کرد

شوکه نگاهش کردم

مگه این مدل بغل کردن مال دخترای زیر ۴۵ کیلو نبودم؟!

من ... منی که ۶۰ کیلو بودم رو متئو چطور اینجوری بلند کرد 

خمار و شوکه نگاهش کردم 

اما اون بدون نگاه کردم به راحتی منو برد سمت اتاق خوابش

تا بفهمم چی شد رو تخت اتاق متئو بودم

کرواتشو باز کرد و خیره به من گفت

- من دوست دارم لختم کنی ... به نظرت میتونی؟

آروم سر تکون دادم آره و متئو اومد روم 

دوباره منو بوسیدو دستاش فعال شد

منم شروع کردم

دستام میلرزیدو لب های متئو تمرکزمو بهم میزد

اما هر جور بود کمربند و کمر شلوار متئو کامل باز کردم و رفتم سراغ دکمه هاش اونم دکمه هامو کامل باز کرده بودو دامنمو داشت میداد پائین از تنم که دستمو رو قفسه سینه اش کشیدم

انتظار نداشتم

اما یهو مکث کرد

سرشو عقب برد 

به من و بدنم نگاه کردو آروم گفت 

- نمیتونم صبر کنم 

دستمو گرفت و کشید 

نشستم رو تختو گفت 

- لخت شو مارگارت 

با این حرف خودش کمل لخت شد

من فقط داشتم نگاهش میکردم

جز شورتش چیزی تنش نبود

شرت طوسی که از شدت تحریک آلتش داشت منفجر میشد 

آب دهنمو غورت دادم که متئو گفت 

- بلند شو 

از لحن دستوری صداش جا خوردم

بلند شدم ایستادم که دامنمو کشید پائین .بی اراده دستمو گذاشتم جلوم 

اما متئو دستمو کنار زد

دقیق نگاهم کردو لباس زیر و پیراهنمو از تنم هول داد پائین 

دستم اینبار بی اراده خواست سینه هامو بپوشونه

سینا هایی که حالا انگار بزرگتر بودن.وما متئو باز دستمو کنار دادو نگاهش رو تنم بالا و پائین شد

سرمو انداختم پائین

من کاملا لخت بودم

با این هیکل قناس که شک نداشتم تو سر متئو هم همین میاد

بی اراده بغض کردم

اما متئو اومد جلو تر 

دستشو رو قوس باسن و کمرم کشیدو آروم رو سینه ام و دور نوک سینه ام حرکت داد 

تو گوشم لب زد 

- چرا ؟

هیچی نگفتم

دوباره پرسید 

- چرا ؟

با تردید نگاهش کردم.

چرا چی؟

انگار سوال تو ذهنمو خوندو تقریبا داد زد

- چرا زیبایی بدنت رو زیر اون لباس های لعنتی مخفی میکردی؟


سلام دوستان. تخفیف رمان های من تا ۲۰ شهریور تو کانال رمان خاص برقراره

Mynovelsell@

Report Page