نظریه انگیزش موفقیت
مهسا کریمیاننسب| انجمن علمی مدیریت صنعتی دانشگاه علامه طباطبائی▫️در نظریه انگیزش موفقیت کوشش میشود تا انگیزههایی که باعث تلاش بیشتر فردی نسبت به سایرین میشود، شناسایی شوند تا بررسی کنیم که آیا میتوان این انگیزهها را در افرادِ به ظاهر فاقد آن نیز ایجاد کنیم یا نه؟ چراکه اصولا انگیزه توفیقطلبی محرکی است که اگر در فرد ایجاد شود، او را وامیدارد تا حداکثر تلاش خود را در نیل به اهداف مورد نظر به عمل آورد. پس در صورتی که بتوانیم این انگیزه را در افراد فعال کنیم، مسلما آنان با حد بالایی از تلاش، نقش موثری در تحقق اهداف سازمان خواهند داشت. اولین بار مککلهلند، روانشناس حوزه سازمان، در این باره سخن گفته است.
🔻درباره مککلهلند؛ نظریهپرداز حوزه انگیزش:
▫️دیوید كلارنس مکكلهلند در سال ۱۹۱۷ و در نیویورک دیده به جهان گشود و در سال ۱۹۳۸ وارد دانشگاه وسلیان شد. وی مدرک فوق لیسانس خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه میسوری و در سال ۱۹۴۱ مدرک دكتری خود را در همین رشته از دانشگـاه یال گرفت. در سال ۱۹۶۳ مککلهلند كار خود را به عنوان مشاور و كمکكننده مدیران در زمینه ارزیابی و آموزش و استخدام در مکبر آغاز كرد. در طول این سالها او مقایسههایی در زمینه ضریب هوشی و شخصیت نوشت كه در مجله روانشناسان آمریكا به چاپ رسید. سپس او بیشتر روی موضوع روابط و انگیزش متمركز شد. مکكلهلند در سال ۱۹۵۶ به هیات علمی دانشگاه هاروارد پیوست و قبل از آن نیز در دانشگاه وسلیان موفق به اخذ كرسی استادی شده بود. همچنین آثار زیادی از وی به جا مانده است. در نهایت نیز در ۲۷ مارس ۱۹۹۸، پس از ۵۷ سال كار تحقیقاتی، در ۸۰ سالگی دیده از جهان فرو بست.
🔻نظریه نیازهای اکتسابی:
▫️بعضی از نیازها از مشاهدات و تجربیات زندگی به دست آمده و به عقیده مککلهلند ریشه در فرهنگ دارند که عبارتند از:
۱) نیاز به كسب موفقیت؛ یعنی تلاش برای انجام دادن بعضی كارهای مشكل و رسیدن به موفقیت.
۲) نیاز به ایجاد ارتباط با دیگران؛ به شكل روابط بسته با اشخاص و ایجاد ارتباط متقابل و دوستانه با آنها.
۳) نیاز به كسب قدرت برای كنترل دیگران؛ یعنی بقیه را وادار كنیم تا به گونهای، مخالف رفتار همیشگی خود، رفتار كنند.
▫️نیاز به كسب موفقیت، ایجاد ارتباط با دیگران و همچنین قدرت، تقریباً ۸۰درصد نیروی محرک و انگیزش تمام افراد را شامل میشود. اما قبل از نگاه كردن بیشتر به مسائل موفقیت، ایجاد ارتباط با دیگران و قدرت، لازم است که نكاتی مورد توجه قرار گیرد؛ اول این که هركس میتواند این سه محرک را در درجات مختلفی داشته باشد و دوم آن که محرکهای یكسان برای افراد مختلف، رفتارهای متفاوتی به دنبال دارد؛ در واقع مردم فكر میكنند که تصویرهای ثابت و مشخص، معانی یكسانی برای افراد مختلف دارند، در صورتی كه چنین نیست. مکكلهلند بیان دارد كه تعدادی از این عوامل كه توضیح داده شده، از طریق مشاهده و تجربه به دست آمدهاند. اما نکته سوم و مهمترین نکته این است که افراد، با شدتهای مختلف در هرکدام از این سه دسته نیاز، ترجیحات شغلی متفاوتی دارند و یک مدیر باید سعی کند، ضمن شناسایی میزان هر کدام از این نیازها در کارمندان، وظیفه متناسب با آنها را بر عهدهشان بگذارد؛ به طوری که افرادی که نیاز به توفیقطلبی در آنها بیشتر است، کارهایی با مسئولیتهای فردی و اهداف چالشی را ترجیح میدهند و مسئولیت فروش و یا کارآفرینی برایشان مناسبتر است، افراد با شدت نیاز به تعلق، کارهایی توام با روابط میانفردی را ترجیح میدهند و برای مثال مسئولیت نمایندگی ارائه خدمت به مشتریان را بهتر انجام میدهند و همچنین افرادی که میل شدید به قدرت دارند، کارهایی همراه با جلب توجه دیگران و مطرح شدن را ارجح دانسته و به عنوان سرپرست بخشها بسیار مفید خواهند بود.
▫️طبق نظر مککلهلند، یک مدیر باید میل شدید به قدرت داشته باشد تا نظرش در کارکنانش نفوذ کند و از طرفی نیاز زیادی به تعلق نداشته باشد تا بدون نگرانی از دلخور شدن کارکنان، تصمیماتش را اتخاذ نماید. اما از نظر وی، نیاز توفیقطلبی باید در تمامی اعضای سازمان و همچنین خود مدیر فعال شود. در ادامه در مورد این نیاز و افراد درگیر با آن، خواهیم خواند.
🔻افرادی كه نیاز به كسب موفقیت شدید دارند، چه میكنند؟
▫️كسانی كه نیاز به كسب موفقیت در آنها شدید است، اهل قمار و برد و باختهای سنگین نیستند؛ یعنی به هیچ وجه دوست ندارند كه در فرآیند موفقیت شانس بیاورند. آنها ترجیح میدهند که با مسائل و مشكلات روبرو شوند، به جای اینكه نتیجه كار را به حساب شانس بگذارند و علاقهمندند که مسئولیت آن را شخصاً به عهده بگیرند. اما باید به این نكته توجه كرد كه این افراد از انجام دادن كارهای بسیار ساده كه موفقیت آن صددرصد است و یا كارهای بسیار سخت كه امكان موفقیت در آنها پایین است، اجتناب میكنند. افرادی كه در خود به شدت احساس نیاز به پیشرفت دارند، اگر چنین بپندارند كه مسئولیتی را كه قبول میكنند، احتمال موفقیت در آن ۵۰ درصد است، نهایت سعی خود را خواهند كرد که كار مزبور را به بهترین شكل انجام دهند. این افراد بیشتر به دنبال انجام كارهایی هستند كه در اصطلاح، هماوردطلب هستند. در این افراد پاداش کارشان و بازخورد آن از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
▫️افراد توفیقطلب و پاداشها:
یكی دیگر از خصوصیات میل به موفقیت در افراد، این است كه به نظر میرسد آنها بیشتر نگران موفقیت شخصی باشند تا پاداش آن موفقیت. افراد پاداشها را رد نمیكنند، اما پاداش برای ارضای خودیابی آنها كافی نیست. مردم از پیروزیِ خود یا حل كردن یک مشكل لذت بیشتری میبرند تا اینكه به خاطر آن، پاداش یا پول بیشتری دریافت كنند. پول برای انگیزش مردم یک ارزش اولیه است و این برای آنها معنی ارزیابی كردن فرآیندها و مقایسه موقعیت آنها با دیگران را فراهم میكند و معمولاً مردم پول را برای مقام یا حمایت اقتصادی جستجو نمیكنند.
▫️بازخورد کار افراد توفیقطلب:
تمایل مردم برای نیاز به كسب موفقیت است تا در بازخورد واقعی و نتایج كارها، موقعیت خود را بیابند و یک موفقیت شخصی به دست آورند. بنابراین، افرادی كه نیاز به كسب موفقیت در آنها شدید است، بیشتر به كارهای فروشندگی و یا كارهای خصوصی كه خود، شخصا، مدیریت كار را برعهده داشته باشند، روی میآورند. به علاوه این که طبیعت بازخورد واقعی برای برانگیختن مردم مهم است. در پاسخهایی كه این افراد به سوالهای پیرامون كارشان دادهاند، مشاهده میشود كه این افراد، علاقهای به توضیح خصوصیات شخصیتی خود ندارند. افرادی كه نیاز به كسب موفقیت در آنها زیاد است میخواهند واقعیت را بدانند و بازخورد نتایج را ببینند.
🔻چند مثال:
دانشجویان دانشگاه كه نیاز به كسب موفقیت در آنها شدید است، معمولاً نمرههای بهتری از دانشجویان ضعیفتر میگیرند. همچنین كسانی كه تمایل به كسب موفقیت بیشتری دارند با تشویق كردن، عملكرد بهتری از آنها سر میزند، چون آنها همیشه سعی در بهتر كردن امور محوله دارند و تشویق برایشان به منزله دریافت بازخورد کارشان است.
🔻چرا افرادی كه انگیزه كسب موفقیت در آنها بیشتر است، عملكرد بهتری دارند؟
▫️مکكلهلند اینگونه بیان میكند: "چون آنها معمولاً وقت بیشتری را صرف فكر كردن میكنند تا اینكه چگونه كارها را بهتر انجام دهند!" در حقیقت او فهمید، هر كجا كه فكر بهتری برای انجام كار باشد، عملكرد بهتری اتفاق میافتد. نتیجه آن که شركتهایی كه تعداد بیشتری از این افراد را در اختیار دارند، سریعتر رشد میكنند و بازده و سود بیشتری دارند و حتی مکكلهلند تحلیلهایش را از این هم بیشتر توسعه داده و معتقد است که در كشورهایی كه تعداد افراد با انگیزه كسب موفقیت بیشتر است، رشد اقتصادی ملی بیشتری دارند.
🔻آیا این مهارت آموختنی است؟ آیا میتوانیم انگیزه نیاز به كسب موفقیت را به مردم آموزش دهیم؟
▫️مکكلهلند در حال قانع كردن دیگران برای پاسخ مثبت به سوال فوق بود. در حقیقت او مشغول توسعه برنامههای آموزشی برای افرادی بود كه میخواستند میل به كسب موفقیت را افزایش دهند. او همچنین برنامههایی مشابه را برای قشرهای دیگر جمعیت توسعه داد.
🔻انگیزه مردم در كسب موفقیت:
▫️انگیزه افراد در كسب موفقیت میتواند ستون اصلی اغلب سازمانها باشد. اما در مورد استعداد مدیران چه میتوان گفت؟ همان طور كه میدانیم، افراد با میل زیاد به كسب موفقیت، دارای شخصیتهای تولیدكننده هستند؛ اما هنگامی كه آنها در كار خود استقلال دارند، بهتر كار میكنند تا هنگامی كه كار گروهی انجام میدهند. هنگامی كه كاری را خوب انجام میدهند میل دارند تا دیگران هم مثل آنها عمل كنند. در نتیجه بعضی وقتها این كمبودها باعث میشود تا دیگران تولید و عملكرد آنها را سركوب كنند و مانع از به حداكثر رساندن پتانسیل آنها شوند.
▫️امروزه نیاز است كه میل به كسب موفقیت كاركنان افزایش داده شود، اما هنوز بسیاری از مدیران فقط به فكر افزایش مهارت كاری پرسنل هستند. یک مدیر خوب بودن كافی نیست و مدیر باید تاثیرگذار باشد. مکكلهلند به این نتیجه رسید كه برانگیختن میل به كسب موفقیت مردم، مثل خانوادههایی است كه انتظارهای بیشتری نسبت به تواناییهای فرزندانشان دارند. والدین از فرزندانشان در سنین بین ۶ تا ۸ سالگی توقع دارند که در بعضی كارها از خود استقلال نشان دهند و كارهایی را بدون كمک آنها انجام دهند؛ مثل مراقبت از خود در اطراف خانه. اگر والدین این توقعات را زودتر از فرزند خود داشته باشند و فرزندان نتوانند آنها را انجام دهند، والدین بچهها را سركوب میكنند و شخصیت این كودكان توسعه پیدا نمیكند و این احساس را به بچهها میدهند كه آنها را نمیخواهند و آنها بیعرضهاند، در حالی كه آنها هنوز برای این استقلال آمادگی ندارند. عكس آن نیز اگر بیش از حد بچهها مورد حفاظت قرار گیرند، این بچهها وابستگی زیادی به والدینشان پیدا میكنند و همیشه منتظر میمانند تا والدین برایشان تصمیم بگیرند.
🔻نتیجه گیری:
بر اساس این نظریه باید تواناییها و استعدادهای افراد را به آنها شناساند و برخلاف این نظر که انگیزههای اصلی در کودکی شکل میگیرند و نمیتوانیم آنها را تغییر دهیم، میتوانیم به کمک هدایت و آموزش، افراد را توفیقطلب و دوستدار موفقیت تربیت کنیم.
#مدیریت_صنعتی_علامه
@atu_sanati