228

228


بهش گفتم:

- کمکت میکنم. بگو باید چیکار کنم

- میری خونمون میگی اومدی دیدن من

- تعجب نمیکنه منی که تاحالا نیومدم چرا الان باید بیام؟ 

- فکرشو کردم. ما باهم بیرون میرفتیم که. بهش میگی اومدی و تهران و خواستی قرار بذاریم. چند روزه به من زنگ زدی و جواب ندادم. دیگه اومدی که بهم سر بزنی

- پس دست خالی هم نرم که ضایع نباشه

علامت خنده‌ ای گذاشت و گفت:

- آره اینجوری بهتره. روم نشد خودم بگم

منم براش خنده گذاشتم و گفتم:

- نه به خدا اگه چیز دیگم هست بگو. نمیخوام جوری بشه که اصلا راهم نده

- اتفاقا اینجاش دیگه هنر توئه. تو بری اونجا بهت میگه من خونه نیستم. توهم باید بگی عه این همه راه اومدی و اشکال نداره منتظرم میمونی

- اگه بگه حالا حالاها نمیاد چی؟ 

- منم میام

- همزمان؟ ضایعس آرزو

- نه. بهش میگی وسیله همزاهت نیس که برگردی. گفتی یه ساعت دیگه بیان دنبالت. بعد میگی خب من میشه توی حیاطتون منتظر بمونم تا وقتی که زنگ بزنم بیان دنبالم؟ اونم میگه باشه. تو این بازه ای که منتظری من میام

به نظرم اصلا نقشه خوبی نمیومد!


Report Page