228

228


#نگاریسم 

#۲۲۸

فکر میکردم الان حالم بد شه 

الان پسش بزنم 

اما بدنم آروم بود

خیلی آروم

جز قلبم که هزار بار در لحظه میتپید

سعید سرشو عقب بردو اینبار چشم هامو باز کردم

لبخند زد و آروم گفت

- نه ... نگار من هنوز زنده است 

چشم هام گرد شد

سعید برگشت سمت فرمون

راه افتادو گفت 

- گند زدم... اما ایمبار درستش میکنم.

فقط نگاهش کردم

به نیمرخش

به چشم هاش 

به موهاش

به دستش که رو فرمون حرکت میکرد

حتی به موهای دستش ...

یاد روزایی افنادم که گریه میکردم

چون فکر میکردم سعید رو دیگه ندارم

اما الام اینجا بود 

داشتمش 

درسته حالم خیلی خوب نبود 

اما کسی که رو به روم بود 

همون کشی بود که از خدا میخواستم برگرده

حالا خدا این فرصت دوباره رو به من داده

حق نداشتم فرصت خدامو رد کنم 

مگه خودم ازش نخواستم

پس باید یه بار دیگه تلاش کنم 

با این افکار رسیدیم

سعید برگشت سمتم و گفت

- گردنت درد نگرفت

لبخندمو مخفی کردمو پیاده شدم

تمام مدت مسیر داشتم نگاهش میکردم

با هم رفتیم بالا

سعید رفت تو اتاق مشاور و من تنها شدم

تا تنها شدم دوباره یاد دکتر افتخاری افتادم 

یعنی چی میشه

باید چکار کنم 

گوشیمو چک کردم

پیامی ازش نبود

اما یه تماس از دست رفته از بنفشه بود 

بهش پیام دادم

- سلام. کارم داشتی زنگ زدی؟

برام نوشت

- سلام . استادتو دیدم

تو دلم خالی شد

با تردید نوشتم 

- دکتر افتخاری!

بنفشه نوشت

- آره ... رو پست بوم بابام اینا ...یه جوریه این مرده . خبرتو از من گرفت! 

چیام زیر چشمام تار شد 

دلم پیچید

اون عوضی جدا برگشته ...


بیش از ۲۷ پارت جلو تر تو کانال خصوصی آماده تست.‌ برای عضویت تو کانال خصوصی و خوندن پارت های بیشتر و جلوتر به خودم پیام بدین.

https://t.me/ng786f

Report Page