222

222


سلام دوستان دیشب پارت سوپرایز داشتین💜

اینم پارت امروز

۲۲۲

مامان نیما خم شد سمتم و آروم گفت

- اگه نیما بفهمه خیلی قاطی میکنه.

- نگران نباشین بهش نمیگم

سری تکون دادو گفت

- این زن دیوونه است اما باید از دیوونه ترسید. دو هفته پیش دعا گرفته بود میل نیما به تو سرد شه!

دهنم باز موند

مامانش با تاسف سر تکون دادو گفت 

- بعد تولد امیسا دعا گرفته بود میل تو به نیما بره. 

لب زدم

- واقعا کم داره!

مادر نیما گفت

- اینکه دعا شر بگیری برای کسی صد درصد برای خودت برمیگرده توش شکی نیست. دعا فقط تو یه شرایط جواب میده اونم وقتی طلب خیر و برکت و نیکی کنی اما بنفشه جان 

دقیق بهم نگاه کردو گفت

- این زندگی شما با کلی تلاش به اینجا رسیده. سفت و سخت زندگیتو نگه دار دخترم. نیما دوستت داره . من دلم نمیخواد هیچکدوم از شما آسیب ببینین.

فقط به مامان نیما نگاه کردم

لب باز کرد باز ادامه بده

اما نیما و باباش اومدن تو

برای همین سریع گفت

- نینا نفهمه کا قاطی میکنه

سر تکون دادم

پدر نیما گفت 

- یکی دیگه تصادف میکنه. یکی دیگه میمیره ! اینا از ما شاکی میشن. 

نیما گفت

- پدر من، روابطو محدود کنین ، چیه سر زده پا میشن میان ! رفت و آمد یه بار در سال اونم بصورت مهمون ! 

مامان نیما تائید کردو گفت

- منم میگم. باباته هی خواهرم خواهرم میکنه.

پدر نیما به من نگاه کردو گفت 

- شما با عاطفه در ارتباط بودی قبل اینکه فوت کنه؟ 

از این سوال یهوبیی ابروهام رفت بالا و گفتم

- نه ! چه ارتباطی؟

بابای نیما سریع گفت

- آخه میگن چندتا تماس از تو رو گوشی عاطفه بوده


💜👇💜👇💜👇

جلد دوم آموروفیلیا به قلم ساحل بصورت آفلاین نوشته شد. بصورت یک فایل کامل جلد اول و دوم برای فروش قرار گرفت. شما میتونین اگر تمایل دارین این رمانو خریداری کنین یا صبر کنید وقتی آنلاین پارت به پارت میزارن رایگان مطالعه کنین. فقط و فقط از کانال فروش رمان های خودمون خرید کنید یا اخبار رمان هارو پیگیری کنید 💜👇💜

https://t.me/joinchat/AAAAAFijMDIZLKFrzy1MUQ

Report Page