220

220


توجه مامان بابا بهمون جلب شد 

بابا گفت

-..جریان چیه؟ 

دایی خبر نداشت که اشکان اینجا بوده 

قبل ازاینکه چیزی بگم دایی گفت

-...یه مهندس توشرکتی که کار میکنه ازش خاستگاری کرده بهارم جواب رد داده 

بابا دوباره گفت

-...خب کی هست ؟ 

قبل دایی گفتم

+...یه بنده خدا چه فرقی میکنه بابا توکه نمیشناسی 

-...خب شاید آدم خوبی باشه نمیشع همینطوری ردش کرد 

+...بابااا...نظر من مهم نیست؟ 

دایی بلافاصله گفت

-...مهندس کمالا شریک حامد 

بابا رو به من گفت 

-...همبن که اینجا بود ؟ 

+...اره بابا همونه 

-...اینکه پسر خوبی بنظر میومد خیلی بهتراز حامد

هیچی نگفتم چنددقیقه گذشت و بابا گفت

-..خودم میرم در موردش تحقیق میکنم ببینم چطور آدمیه فکر اون پسره حامد هم از سرت بیرون میکنی

.

زن حامد نشسته بود و نمیشد الان جلوش بحث کنم فقط سر تکون دادم گوشیمو برداشتم و به حامد پیام دادم 

"..بابا خاستگاری اشکان رو متوجه شد ..."

Report Page