22

22


#رئیس_پردردسر 

#۲۲

چشم هام بدون اراده من بسته شد و متئو انگشتشو بین پام کشید 

آهی گفتم و هممی از رضایت شنیدم

متئو اینبار آروم لبمو بوسید

دست دیگه اش رفت زیر پیراهنم و شکمم لمس کرد

بدنم تحمل نداشت 

متئو در حالی که بین پامو آروم دست میکشید دستش به سینه ام رسیدو از زیر کاپ تنگ سوتین سینه ام رو خارج کرد 

نالیدم دوباره و متئو سینه ام رو فشار داد.داشتم ارضا میشدم

به همین راحتی 

بدنم نبض زد

متئو کمی تند تر بین پامو مالیدو شروع کردم به لرزیدن

داشتم میفتادم زمین که با وزنش منو به دیوار فشرد تا ثابت بمونمو دست هاشو برداشت

سرشو عقب برد

خمار نگاهش کردمو پرسید

- نگو این اولین ارگاسم بدون خود ارضائیت بود .

سر تکون دادم و لب زدم 

- بود

متئو دقیق نگاهم کرد

لبخند محوی رو لبش نشستو گفت

- تو تاحالا کجا بودی مارگارت ...


نگار یه دختر #خجالتی از یه خانواده متوسط رو به پائینه . مردی که فکر میکرد #خواستگاره مادرشه ، در واقع خواستگار خودش بوده ، #مردی که از قضا #استاد دانشگاه نگار هم هست و ... گویا علاقه عحیبی تو رابطه داره ....

فایل این ماجرای #عجیب اما #واقعی تو کانالش موجوده


https://t.me/joinchat/AAAAAD_rpzHswN6JkSFWkg

Report Page