22

22



#دمی_گاد 

#22

سوالی بهش نگاه کردم

این لعنتی چی بود که داشت منو به سمتش جذب میکرد ؟

تام متوجه سوال تو نگاهم شد و گفت 

- حتما در مورد شنیدی ... زنجیر باستانی لاندو 

لاندو ...

اون یه زنجیر باستانی لاندو واقعی بود

پوزخندی زدمو گفتم 

- محاله اون یه لاندو باشه و تو دست تو باشه

تام حق به جانب لبخندی زدو گفت 

- میبینی که هست. خودتم حسش کردی قدرتشو ... دوست نداری امتحانش کنی ؟

کلافه نفسمو با حرص بیرون دادم

لاندو کلین ورود به دنیای خدایان بود ... با این زنجیر من دیگه مجبور نبودم فقط رو زمین باشم. میتونستم وارد دنیای خدایان بشم. جائی که بخشی از وجودم به اونجا تعلق داشت

دستمو به سینه زدمو گفتم

- تو چی میخوای که حاضری بخاطرش یه لاندو بدی به من ؟

تام خندیدو گفت 

- خب یه لاندو عملا برای من فایده ای نداره اما برای یه دمی گاد کلید ورود به دنیای رویاهاش به حساب میاد 

پوزخندی زدمو گفتم 

- حالا در اون حدم نیست 

تام لاندو تو جیبش گذاشتو گفت 

- تصمیم با خودته ... یا به بوروس کمک کن بره به اون زمین مقدس ... یا ...

نذاشتم حرفش تموم شه و گفتم 

- چرا تو از دستورش سر پیچی میکنی ؟

تام ازم فاصله گرفت 

به سمت دیوار حیاط رفتو گفت 

- من یه همجنسگرا هستم... بوروس از من میخواد برای آمیزش با یه دختر جادو استفاده کنه ! به نظرت این وسط مشکلی نیست ؟

نگاهش کردمو گفتم 

- نه ... مگه اینکه تو نخوای گرایشتو بوروس بفهمه 

لبخندی زدو گفت 

- دختر زرنگی هستی... پس مسلما میدونی یه کمک ناچیزت به بوروس در برابر ارزش این گردنبند هیچه 

با این حرف پرید رو دیوار که گفتم 

- اول گردنبندو میگیرم بعد ...

تام لبخندی زدو گفت 

- نه ...

با این حرف پرید 

لعنتی ... پشت سرش پریدم ...



اگه میخواین رمان های قبای منو بخونین تشریف ببرید اینجا 👇

#خون_شیرین

#تبدیل_شده

https://t.me/joinchat/AAAAAFijMDIZLKFrzy1MUQ

Report Page