218

218


۲۱۸

به نیما فقط نگاه کردم 

اون اما خیره بود به جاده و گفت

- شاید اشتباه کنم . یا توهم زدم. اما هرچی بیشتر فکر میکنم فقط بیشتر مطمئن میشم سعید رفتارش تا قبل نگار هم طبیعی نبود.

نفسمو با آه بیرون دادم

نیما ادامه داد

- اون موقع توجه نداری. میگی خب شیطونه یا طبعش داغه. اما الان برمیگردم عقب میبینم عادی نیست ... هر کسی چراغ سبز نشون بده بکنی! هر کسی پا بده بیار رو تختت ! عادی نیست دیگه ...

از نیما ناراحت بودم

چرا اینارو زودتر نگفت 

طفلک نگار با تائید ما رفت توچاه 

نیما که سکوتش طولانی شد گفتم‌

- نیما اینارو باید زودتر میگفتی. من بهت گفتم سعید شیطونه تو گفتی علف باید به دهن بزی شیرین باشه.

- خب واقعیت همینه دیگه

اخم کردم و گفتم

- نیست... الان علفه سمی بود بزمونم داغون شد ! باید بهش حداقل میگفتم سابقه سعید اینه 

نیما اخم کردو گفت 

- ما از اول اشتباه کردیم دخالت کردیم . رابطه دو نفر همیشه به خودشون مربوطه. حتی کمک خواستنم باید ازجاع بدی به مشاور. کلا دخالت اشتباهه.

با حرص گفتم 

- اون موقع که جای من با نگار چت میکردی اشتباه نبود! الان من میگم باید به نگار هشدار میدادیم اشتباهه؟

نیما آروم نگاهم کردو گفت 

- خانمم... اونم اشتباه بود. من اشتباه کردم . قبلا گفتم بازم میگم اشتباه کردم اما نباید اشتباهو بیشتر کنیم که! بهتره دخالت نکنیم

- آخه نیما نگار الان ناراحته چرا سعید رفته. مطمئنن اگه بدونه رفتن سعید برمیگرده به گزشته خودش آروم تر میشه.

- به وقتش میفهمه بنفشه

این جمله رو نیما محکم و قاطع گفت

مثل پایان بحث

منم واقعا خسته بودم

چقدر بحث و حرف و تحلیل 

بیخیال شدم و به جاده نگاه کردم

خدایا خودت به نگار کمک کن

من که کاری ازم بر نمیاد

به سعید هم کمک کن

مسلما اون کسی که میخواست بیاد خواستگاری و برنامه اش بهم خورده هم الان داغونه..

رسیدیم کرج 

ناخداگاه گفتم

- عجیبه از عمه و نیاز خبری نیت مگه نه؟

نیما خندیدو گفت

- نگو بابا الان پیداشون میشه 

خواستم بگم به این سرعت که نیما پیچید تو کوچه و پاشو کوببد رو ترمز 

نیاز داشت میرفت تو خونه نیما اینا


کانال رمان خاص کلی تخفیف زده

https://t.me/joinchat/AAAAAFijMDIZLKFrzy1MUQ

Report Page