21

21

رمان تبدیل شده نوشته ملودی

دستم به دستگیره نرسیده همه جا سیاه شد

میدونستم خوابه

یه خواب که منتظر بودم تموم شه

داستان از زبان بروس : 

کیت رو بیهوش گذاشتم روی تخت

ملحفه دورش هنوز دورش مونده بود

اما انگار برای من کافی نبود

هر لحظه بدنم بیشتر تحریک میشد

مخصوصا با چشیدن خون بکارت کیت انگار من دیوونه شده بودن

عصبی و حشتی تر از همیشه بودم

اشتباه کردم خون بکارتشو چشیدم...

مری با سرنگ اومدو گفت

- کلا باید بیهوش میاوردیش ...

با داد گفتم

- میتونی زبونتو کنترل کنی یا برات این کارو بکنم

مری ساکت شد 

اما امیدوارم این سکوتش دووم بیاره

مدام میرفت رو اعصابم 

مری گردن کیت چک کرد

یه صفحه آزمایش آوردو سرنگ مخصوصشو داخل رگ گردن کیت فرو کرد

مثل حس کردن یه عطر قدیمی و آشنا تا قطره هایخون کیت روی صفحه آزمایش نقش بست من محو شدم

محو این بوی ناشناخته و جذاب 

به مری نگاه کردم که ریلکس بود

کلافه گفتم 

- بوش غیر قابل تحمله 

دست برد تو جیبشو یه گوی به سمتم گرفتو گفت

- بمال زیر بینیت رئیس بوی خونو میگیره 

سریع این کارو کردم

کمی بوی خونش کم شد اما حلوشو نگرفت 

عصبی تکرار کردم که مری سرنگو بیرون آورد

زخم کیت تمیز کردو صفحه آزمایش و سرنگو برد

امو من خیره به رد خون رو گردن کیت بودم

آروم دستمو رو رد خون کشیدمو ته مونده خونو جنع کردم 

شستمو با زبونم تمیز کردمو چشممو بستم

خدای من 

طعم بهشت بود

با صدای مری به خودم اومدم که گفت

- خب ... بوروس ... ببین اینجارو ...

بی حوصله به سمتش رفتم

چرا یهو نتیجه رو نمیگفو تا من راحت شم 

کنار مری ایستادم

دوباره گوی زیر بینیم کشیدم تا بوی خون کیت کنترلمو بهم نزنه که مری گفت

- حدسم درسو بود. حون تازه کیت انقدر قدرت داره که میتونه هر خوناشامی رو نابود کنه 

با شوک بهش نگاه کردمو گفتم

- مری ... من از خونش خوردم و زنده ام ... میفهمی ...

کلافه نگاهم کردو گفت

- خودت ببین خونش تمام سلول های دیگه رو نابود کرده... میخوای با خون خودت امتحان کنیم

مردد به کیت و صفحه آزمایش پر از نمونه های خون نگاه کردم

باشه ای گفتمو خودم سر انگشتمو خراش دادم

Report Page