206
#نگاریسم
#206
پاهام میخواست مکث کنه
اما مغزم میگفت نه
اشکم راه افتادو تند تر دوئیدم
از خیابون رد شدم
ماشین ها بوق زدن
برام مهم نبود حتی تصادف کنم
برخوردم با یه ماشین بهتر بود تا با سعید
سعید پشت تراکم ماشین ها موند تا رد شه و من سریع دست تکون دادم
اولین ماشینی که رسید داد زدم در بست و ایستاد
پریدم تو ماشین
سعید چند قدم تا من فاصله داشت
اما راننده راه افتاد
برنگشتم به سعید نگاه کنم
چون میدونستم نگاهش کنم داد میزنم آقا وایسا
صئرتمو با دست هام پوشوندمو اشکم راه افتاد
عاشقشم
آره
من هنوز عاشقشم
اما برام سمه
اصلا آدم نباید به کسی انقدر دل ببنده
اشتباهه
عشق اشتباه
دوست داشتن اشتباهه
هرچیزی که قلبتو اسیر کنه اشتباهه
رسیدیم خونه
زود رفتم بالا
میترسیدم سعید بیاد جلو در خونه
زنگ زدم به مدیرم و گفتم یه هفته نمیتونم بیام
این مدن خیلی مرخصی گرفته بودم
اما چون حقوقم پائین بود و کسی با این شرایط نمی اومد کار کنه باهام راه می اومدن
گفت هر کاری داری 5 روزه جمعش کن و بیا
نمیدونستم 5 روزه سعید بیخیال من میشه یا نه
اما برنامه ام این بود
من 5 روز از خونه بیرون نمیرم
تا سعید بیخیال اومدن دنبالم بشه
از پنجره آشپزخونه نگاه کردم
ماشینش جلو در بود
چرا ؟
فکر میکرد من برمیگردم بیرون؟
گوشیمو چک کردم
پبا یه خط جدید یام داده بود
- باید ببینمت
براش نوشتم
- اما من نمیخوام .
سعید نوشت بیا پائین
براش نوشتم خودتو خسته نکن. این خطت هم بلاکه .
واقعا هم بلاکش کردم
دوباره رفتم از پنجره چک کردم
سعید نبود
به زور خودمو سر گرم کردم
اما زمان نمیگذشت
به بنفشه پیام دادم هر وقت بیکاری حرف بزنیم
اما پیاممو ندید
عصبی بودم
کاش کسی رو داشتم بهش دردمو بگم
حداقل حرف بزنم بگم چه حالی دارم
صبح طبق عادت بیدار شدم
از پنجره چک کردم اگر سعید نیست برم سر کار
اما ماشینش پائین پارک بود
گفتم شاید هشت بشه بره
اما بازم نرفت
با یه خط جدید پیام داد
- بیا نگار دیرت شد
سلام
من کانال خصوصی زدم برا رمان نگاریسم
اونجا روزی ۲ پارت میذارم
پارتا هم از اینجا جلو تره
اگر دوست داشتید عضو بشید فعلا هزینه عضویت ۲۰ تومن هست
فایل کاملم آخرش میدم خدمتتون
اینم ای دی من
رمان تو کانال دانائیسم تا آخر رایگان قرار میگیره البته اینجا فایل کامل فروشیه 💛