204

204


دختر امروزی 

به قلم نارسیس 

پارت 204

آدرس پیج اینستاگرام :


narsis. romance

نیمه های شب بود که حس کردم یکی داره صورتم و خیس می کنه

چشم که باز کردم دیدم میلاد زبونش و رو گونم می کشه و گردنم و بو می کشه!

چندشم شد! 

ترس هم تو وجودم شعله کشید

بریده بریده گفتم:

-میلاد

از گلوش یه صدایی خارج شد

صدایی شبیه به خرناس!

کامل روم خیمه زد و با دندوناش به جون تنم افتاد

جیغ نزدم

فریاد نزدم

تقلا نکردم

چون این بازی و خوب یاد گرفته بودم

هربار که فریاد بزنم و تلاش کنم تا رها شم میلاد وحشی تر می شد و انگار تلاش بی ثمرم به بیشتر تحریک شدنش دامن می زد!

فقط اشک ریختم

بی صدا!

بدون هق هق!

از درون در حال متلاشی شدن بودن

ولی چاره چی بود؟

نمی دونم چند دقیقه چند ساعت طول کشید تا ازم دست بکشه ولی هر چی که بود سخت و طاقت فرسا بود

زیر دلم حسابی درد می کرد

کمرم تیر می کشید

رد دندونای تیزش و رو جای جای تنم حس می کردم

بالاخره عقب کشید و من با حس انزجار از خودم، به سمت مخالفش چرخیدم و خفه هق زدم!

صدای خر و پفش که بلند شد فهمیدم خوابش برده

چه راحت بود

با بی رحمانه ترین حالت بهم تجاوز می کرد و خیلی راحت می خوابید!

تا صبح نتونستم چشم رو هم بذارم

تا صبح بی صدا اشک ریختم و تو دلم برای خودم عزاداری کردم

مقصر خودم بودم

چرا ندیده و نشناخته تو دام این مرد وحشی افتادم؟

صبح با رفتن میلاد به هر سختی که بود خودم و تا حموم کشوندم

کارم که تموم شد خودم و خشک کردم و وقتی به اتاق برگشتم در و قفل کردم و گوشی که مرصاد بهم داده بود و برداشتم و روشن کردم

قلبم تند می زد

استرس داشتم نکنه یکی از راه برسه درسته در و قفل کرده بودم ولی خب وقتی کاری و پنهونی انجام می دی در هر حال استرس می گیری!

گوشی که بالا اومد از تو مخاطبین رو اسم مرصاد زدم و باهاش تماس گرفتم

چندتا بوق خورد که رد تماس زد و سریع پیام اومد:

"میلاد پیشمه، پیام بده"


برای خوندن قسمت اول رمان #1 رو جستجو‌کنید.

این رمان زیبا رو هر روز در کانال دختر امروزی بخوانید 👇


@dokhtare_emruzzi

Report Page