202
زندگی بنفشسلام دوستان ما همه عکس های بنفشی که برامون میفرستین به نوبت تو کانال میذاریم. صبور باشید پستای کانالو نگاه کنین حتما عکس بنفش خودتونو میبینین 😘😍💜 مرسی از عکس های قشنگتون 💜👇
قسمت ۲۰۲ جلد ۲
نیما گوشیو گرفت سمت من تا بخونم
نگار نوشته بود
- بخاطر همون قضیه دیگه و البته یه دلیل دیگه هم داره. نمیدونم باید برم دکتر زنان یا نه . تا یکم سعید شیطونی میکنه من بدنم منقبض میشه و تیر میکشه .
دستمو به زور زیر وزن نیما بیرون آوردم و گوشیو ازنیما گرفتم.نیما خندیدو گفت
- زنده میمونه ؟
- برو از روم کناررر....
- نمیرم تایپ کن...
- نیما له شدم واقعا !
یکم جا به جا شد تا بتونم نفس بکشم و گفت
- جدی انگار مشکل داره نه؟
چشم چرخوندم و تایپ کردم
- طبیعیه نگار بدنت به رفتار سعید عکس العمل نشون میده دیگه. تو علاوه بر سعیر حس خودتم پس میزنی بدنت بیتابه منقبض میشه درد میگیره
نیما کنار سرم گفت
- ئه راست میگیا ... یادم رفته بود این قضیه
چپکی نگاه اخم آلودی بهش انداختم که باز گوشی از من قاپید
شروع کرد به تایپ کردن و گفت
- بنفشه من از اول به تو گفتم جندتا بچه میخوام .
- خب که چی؟ من مگه با این شرایط قبولت کردم که الان بزنم زیرش
با اخم نگاهم کرد
گوشی رو گذاشت کنار و گفت
- پس چی ؟
زوری خودمو از زیرش یکم کشیدم بیرونو گفتم
- نیما تو اصلا به من اجازه مخالفت میدادی؟
- یعنی میخوای بگی منم نمیخوای؟
محکم مشت زدم تو بازوشو گفتم
- ساکت .. ئه ... من میگم تو اون موقع هم فرصت اظهار نظر ندادی به من.
نیما اخم کردو گفت
- انقدر دادم که همون موقع بگی بچه دوم نمیخوای.
از زیر تن نیما کامل اومدم بیرون و گفتم
- نیما نیما نیما تروخدا این بحثو بذار برا بعد . من الان نگران نیلام... من الان تحت فشار بچه نو پام . میشه الان از من چیزی رو نخوای که در توانم نیست؟ شاید یه روز اومدم خودم بهت گفتم بیا منو حامله کن بچه دوم و سوم میخوام. اما الان دوست ندارم بهش فکر کنم و در موردش بحث کنممیشه لطفا؟
هردو فقط به هم نگاه کردیم که گوشیم صدای پیامش اومد
مثل گرگ زخمی هر دو خیز برداشتیم سمت گوشی
🔞👇🔞👇🔞
پاهامو باز کرد
خیره به چشم هام سرشو آروم پائین بردو گفت
اول خونتو بخورم یا خودتو؟
رمان جنگالی و هات #دمی_گاد رابطه ممنوعه یه نیمه خدا و یه ابر خوناشام.
از دست ندین
با هشتک #دمی بخونین
لینک پست اول