200

200


دوباره یکم اب خوردم و گفتم

-...چیز خاصی نگفت مرور گذشته…

دوباره سرتکون داد

منم چشمام رو بستم تا سرم اروم شه و از سوالای محمد هم خلاص شم 

توهمون حالت خوابم برد 

با توقف ماشین هوشیار شدم 

گوشی محمد زنگ خورد 

هنوز چشمام بسته بود 

جواب داد و با صدای ارومی شروع به حرف زدن کرد 

فقط چندکلمه ی اولشو متوجه شدم 

پیاده شدو دیگه نفهمیدم باکی حرف میزنه 

یه دودقع صبر کردم و بعد خودم پیاده شدم 

محمد با دیدنم با علامت دست گفت صبر کنم 

گوشیو قطع کردو گفت

-...پدر متین زنگ زد میگه من آرزو رو فرستادم تا حال متین بهتر شه ولی بدترش کرده 

از کنار محمد ردشدم و گفتم

+...کسی همچین حرفی به من نزده بود فقط گفت برم ببینمش در ضمن آخرین کسی که میتونه حال متین رو بهتر کنه منم 

باهم سوار اسانسور شدیم 

صورتمو بین دستاش قاب گرفت و گفت

-...بااینکه همه چیو به من نگفتی ولی در کل از عملکردت راضیم 

وارد خونع شدیم

کفشامو بیرون اوردم 

صدای متین هنوز توسرم بود و لحظه یه لحظه حالمو بدتر میکرد

بدون عوض کردن لباسام روی کاناپه دراز کشیدم 

محمد با یه مسکن اومد بالای سرم 

قرص رو خوردم و دوبارع چشمام رو بستم

یکم که آروم تر شدم رو به محمد گفتم

+...میشه تو کیفم گوشیمو بهم بدی ؟ میخوام چک کنم ببینم پیامی به من دادن یانه 

محمد رفت سمت کیفم 

چند دقیقه ای داشا زیر بالاش میکرد 

باااخم برگشت سمتم و گفت

-...توکیفت نیست آخرین بار کی داشتیش 

سیخ نشستم سرجام 

آخرین بار قبل از رفتن داخل اتاق با متین ساعت گوشیمو چک کردم...

یعنی جا گذاشته بودم؟ 

خدایا من همین یک ساعت پیش گفتم نمیخوام دیگه برگردم اونجا.....

Report Page