20

20


#۲۰

رمان نگاه

سلام دوستان . دیروز لینک اوکی بود نمیدونم چرا بعضی عزیزان گفتن باز نشد براشون. . دوباره چک کنین حتما اوکیه .

یه پیام از امیر بود

نوشته بود

- برای لجبازی با من زندگیتو خراب نکن 

براش نوشتم 

- لجبازی؟ من چرا باید با تو لجبازی کنم

جواب نداد

سعی کردم منم توجه نکنم دیگه

اما نتونستم

برای همین نوشتم

- من اهل لجبازی نیستم . کسی که رک حرفشو زد من بودم . حواست باسه خودت کسی که میخواد لجبازی کنه نباشی 

فرستادم

اما تا فرستادم پشیمون شدم 

اون گفت حسی به من نداره

پس نبابد من طدری رفتار میکردم که انگار عاشقمه اما به زور میگه حسی بهم نداره

اما نمیدونم چرا دست خودم نبود

انگار قلبا میدونستم اونم حس داره و همه این قضیه طلاقش و دردسراش به خاطر منه ( خود شیفته بودم 😅 البته حق داشتم ها) 

با این فکرا خوابیدم 

صبح دیدم پیام نداده

خواب و بیدار براش نوشتم 

- البته تو شفاف کردی برام که جایگاهم کجاست 

اینو که فرستادم رفتم صبحانه خوردمو دست و رو شستم

امیرپیام نداده بود

زن عمو زنگ زد از مامان پرسبد جوابم چی شد

مامان همگفت نگاه داره فکر میکنه

یه ربع بعدش امیر همایون به من پیام داد 

نوشته بود

- بیا پائین کارت دارم

Report Page