20

20


#کوچولو_دلربا 

#۲۰

با دیدن دلا نگران رو تخت گفتم

- چرا اینجا نشستی؟ بیا صبحانه.

نگران گفت

- شمو گفتید از رو تخت بدون اجازه جایی نرم

اخم کردم و گفتم

- آره وقتی خودم رو تختم. اگه رو تخت نیستم تو چرا اونجایی؟ 

با سر اشاره کردم بیاد و گفتم

- هر جا من هستم تو هم باید اونجا باشی .

سریع بلند شد 

با یه شورت بود فقط 

درست مثل من

با تردید گفت

- لباس بپوشم

با تکون سر گفتم نه و ن.اهش کردم تا از اتاق بیاد بیرون

اون سینه های نارس و صورتی رو دوست داشتم مدام ببینم 

نه 

دیدن کافی نبود

دوست داشتم لمس کنم 

دلا به سمت آشپزخونا رفت و خودم پشت سرش 

جلو در آشپزخونه ایستاد

خودم رو پشتش چسبوندم 

باسن کوچیک و نرمش خیلز وسوسه کنده بود .

هر دو سینه اش رو از پشت تو دستام گرفتم

در حالی که تو دستام میفرشدم در دو و میمالوندم گفتم

- صبحانه بخور ... نمیخوام ضعف بری ... بعد برات برنامه دارم 

خم شدم

کتفش رو بوسیدم و خودمو به باسنش فشردم

بدنش نرم لرزید و یه دستمو از رو شکمش بردم بین پاش 

داخل شورتش و انگشتمو رسوندم به واژنش 

خدای من

خیس بود ...

خیس خیس ...


سلام دوستان اگر مایل هستید تو کانال خصوصی کوچولو دلربا عضو بشید و روزی ۲ پارت بخونید در آخر هم فایل بدون سانسور بهتون داده بشه میتونید به ادمین فروش پیام بدید و با پرداخت ۱۸ هزارتومن عضو کانال خصوصی بشید 👇👇

https://t.me/Ng786f

Report Page