#2
🍁🌾 @KhanoOm_KhoOnee 🌾🍁
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
#خـانم_خــونه
#2
زیر لب چیزی شبیه خدای من زمزمه کردم و با قدم هایی سست به سمت ماشین قدم برداشتم.
حسابی داغون شده بود...
_ چه با دقت به گندی که زدی خیره شدی!!
از شنیدن یهویی صدایش انهم در این کوچه خلوت به شدت جا خوردم و دستم رو قلاب سینه ام که به شدت بالا وپایین می رفت کردم...
چینی ما بین پیشانی ام نقش بست، با دستم اشاره ای به ماشینش کردم و با غرور ذاتی ام با لحنی جدی گفتم:
_ این چه طرز پارک کردنه؟
در سکوت قدمی به من نزدیک شد مقابلم ودر فاصله ی کمی ایستاد .
بوی عطر تلخش تو مشامم پیچید
چینی با بینی انداختم وصورتم رو کمی عقب کشیدم
پوزخند مسخره ای کنج لبش شکل گرفت وخیره تو نگاهم لب زد
_ اوه ببخشید..نمی دونستم مادمازل قراره راه یک طرفه رو خلاف بیاد تا مستقیم بکوبه به ماشین بنده !!!!
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
#خـانم_خــونه
🍁🌾 @KhanoOm_KhoOnee 🌾🍁