199

199


#نگاریسم

#۱۹۹

بنفشه نگران اومد بغلم کردو گفت

- امروز نرفته سر کار. زنگ زدن هم جواب نداده

با گریه گفتم

- من که نمیخوام به زور باهاش بمونم

نفسگرفتم و گفتم

- من فقط میخواستم‌باهاش حرف بزنم... دلیل رفتارش رو بدونم‌

بنفشه اشک هامو پاک کرد و گفت

- نگار ... دیوونه ... دلیلش دو گزینه است که با زودی مشخص میشه.

سوالی نگاهش کردم و گفت 

-اولی : سعید یه عوضیه و ارزش وقت گذاشتن نداره ....

با این حرف بهم اخم کرد

اشکمو پاک کردم و گفتم

- و دومی ؟

سریع گفت

-دومی مبشه سعید یه دردی داشته دیگه . بزار زمان بگذره خودم برات در میارم 

با بغض سر تکون دادم که بنفشه محکم زد به بازوم و گفت 

- نگار ... جمع کن خودتو .تو که انقدر قوی بودی با یه سعید گوزو که نباید به این روز بیفتی 

ناخداگاه خندیدم و گفتم

- نگو جلو امیسا باز یاد میگیره باباش شاکی میشه 

بنفشه امیسا رو بغل کرد و گفت

- بلده خودش دخترم ببیم 

با این حرف بنفشه با دهنش صدا در آورد 

امیسا هم سریع به اطراف نگاه کرد و گفت

- صدا گوز ؟ 

هر دو خندیدیم.

اما بغضم انقدر زیاد بود دوباره زدم زیر گریه 

دو ساعتی نشستم

دیگه تایمی بود که ممکن بود نیما بیاد 

بلند شدم و گفتم برم خونه

اما بنفشه اصرار که باید بمونی شب خودمون میرسونیمت.

دوست نداشتم بمونم

دوست نداشتم نیما منو انقدر داغون ببینه 

برای همین بهونه آوردم که مامان منتظره ناراحت میشه

از این دروغ خودمم بغضم بیشتر شد

اما نمیخواستم بیشعور باشم.

مامان به اندازه کافی برای من از خودش مایه گذاشت .

من نباید بیشتر از این توقع داشته باشم .

بنفشه به ناچار قبول کرد بلاخره برم

داشتم لباس هام رو میپوشیدم تا برم

بنفشه هم داشد دعوام میکرد که غصه نخورم و مهم حال دلمه که دوره روانشناسیمو ادامه بدم تا حالم خوب شه

بهش لبخند میزدم

اما آشوب بودم

اومدم برم بیرون که در باز شد و نیما اومد

با فکر به اینکه باز هم سعید همراه نیما باشه دلم ریخت


سلام سلام‌خوشگلای من. اگر دوست دارید عضو کانال خصوصی نگاریسم بشید و روزی دو پارت بخونید به من پیام بدین.

اونجا از این کانال جلو تریم.

آخر رمان هم فایل کامل بدون هزینه دیگه میدم خدمتتون.

هزینه عضویت ۲۰ هزار تومن هست 💛👇👇


https://t.me/ng786f

Report Page