197
زیر دوش اب ایستادم وچشمامو بستم
چشمامو باز کردم و با دیدن امیر توقاب در شکه شدم
لباساشو بیرون اوردو اومد زیر دوش
بالاخره سکوتمو شکستم گفتم
+....بدنگذره یوقت
_....نه عالیه
چشمکی زدو به سمت وان رفت در پوششو گذاشتو ابو باز کرد
من همچنان زیر دوش ایستاده بودم امیر لبه ی وان نشست و به مننگاه کرد
از نگاهش انگار یه موج گرما وارد بدنم شد
زیر دوش چرخیدم و پشتمو بهش کردم دستای گرمی دور کمرم حلقه شد زیر گوشمو بوسیدو گفت
_...بیا بریم تووان
لبخندی زدم و گفتم
+....توبرو منم الان مبام
لاله گوشمو بوسیدو ازم جداشد تا به خودش بیاد یکی از حوله ها رو سریع برداشتم و از حمام زدمبیرون
دمای اتاق یکم سرد بود و داشتم میلرزیدم صدای دادامیر و اعتراضش اومو ریز خندیدم
در کمدو باز کردم لباسامو برداشتم چرخیدم و با دیدن امیر تویه سانتیم ترسیده جیغ خفه ای کشیدم و رفتم عقب
_....از دست من فرار میکنی دیگه