191

191


#رئیس_پردردسر 

#۱۹۱

ابروهام بالا پرید 

همه شوکه بودن 

به مارگارت نگاه کردم که هنگ کرده بود

میدونستم تو این موقعیت ها مضطرب میشه 

به من نگاه کرد 

اخم کردمو لب زدم

- جواب بده

ابروهاش بالا پریدو لب گزید

اخمم بیشتر شد و مادرم گفت

- رزالین... حرفت دور از ادب بود 

از مامان انتظار نداشتم جواب بده

چون همه میترسیدن با یه بحث رزالین باز قاطی کنه 

رزالین با تعجب به مادرم نگاه کردو مادر گفت

- مارگارت مهمان خانواده ماست. دوست دارم اینجا فقط محبت و عشق ببینه 

رزالین شونه ای تکون دادو گفت

- خب اون اینجا حقیقتو میبینه

به من نگاه کردو اداما دهد

- مگه نه متئو ؟

خودم به مارگارت گفتم جواب بده و اون مدا عصبانی شدم

حالا وقتش بود که خودم جواب بدم 

اما هیچ جواب محترمانه ای تو ذهنم

نبود

نفس عمیق کشیدم تا آروم بشم و گفتم

- رزالین ... میتونیم بعد از شام اگر حرفی داری صحبت کنیم. اما الان ... بهتره دست از تیکه و کنایه برداری! حرمت بزرگتر ها برات مهم نیست... حرمت این شام و شمع رو نگه دار..

رزالین اخمش تو هم رفت

اما سکوت کرد

مامان بلند گفت

- بهتره بردی برکت دعا کنیم

همه دست هدی همدیگه رو گرفتیم

نگاهم رو مارگارت بود

سرش پائین بود.

تا انتهای شام نگاهم نکرد 

خیلی کم غذا خوردو وقتی همه تشکر کردن به من نگاه کرد .

با سر بهش اشاره کردم بلند شه که رزالین گفت

- متئو... فکر کنم الان وقت صحبت ماست ...


🚫 رمان داره تو کانال حق عضویتی تموم میشه🚫تخفیف گذاشتم براتون به جای ۱۸ هزار تومن میتونید به مبلغ ۱۴ هزار تومن عضو کانال حق عضویتی رئیس پردردسر بشید. رمان کامل بخونید و فایل بدون سانسور ویژه خودتون هم تحویل بگیرید

برای دریافت شماره کارت پیام بدید👇👇

https://t.me/ng786f


Report Page