190

190

زندگی بنفش به قلم بنفشه

سلام خوشگلا دیشب پارت سوپرایز گذاشته بودم براتون . از وست نداده باشین 🥰😘💜💜💜💜💜💜


۱۹۰

مردد به نگار نگاه کردم 

سری تکون دادم و اونم گوشیو برداشت 

نمیدونستم کار درستی کردم یا نه

نگار زد رو اسپیکر و گفت 

- بله؟

- الو... بنفشه ...

- دوستشم بفرمائید

مهسا با پوزخند گفت

- دوستش؟ مگه بنفشه دوستی هم داره؟

پوزخند زدم به این حرفش.

تو همونی نبودی از من حلالیت میخواستی.

حالا رنگ و روت این بود!

واقعا که میگن ذات که خرابه دیگه کاری نمیشه کرد همینه.

این جود آدما درست بشو نیستن

نگار ابروهاش بالا پریدو گفت 

- فعلا که میبینین داره... عرضتون بفرمائید 

از حرفشناخداگاه لبخند زدم

نگار چشمکی بهم زدو مهسا گفت 

- اول بزار بهت یه نصیحت کنم. اگه شوهر داری حواست به شوهرت باشه که اون به اصطلاح دوستت عقده جذب کردن مردارو داره شوهرتو از چنگت در نیاره 

به حالت چندش لب زدم

- چی!!!!

نگتر دستشو آورد بالا یعنی هیچی نگو

قبل اینکه مهسا حرف بزنه گفت

- وایسا وایسا ... تند نرو عزیزم اول اینکه شوهری که بخواد تو چنگ! آدم باشه همون بهتر که نباشه! مگه راز بقاست عزیزم! 

لبخند زدمو نگار ادامه داد

- دوم که شوهری که بخواد بعد ازدواج سر و گوشش برا بقیه بچرخه همون بهتر بره رد کارش من ارزش بیشتر از ایناست که عمرمو با چنین آدمی حروم کنم شمام خودتو یه وقت کوچیک نکنیا 

مهسا دوبار خواست بپره کسط حرف نگار اما نگار بهش فرصت حرف زدن نداد

پست سر هم حرف میزد و گفت

- سوما ... اون شوهر بی وجدان شما که خودتم میشناسی میدونی در حق دوستت چکار کرده واقعا ارزش نگاه کردن نداره چه برسه به اینکه کسی بهش چنگ بزنه ...

نگارمکث کرد و مهسا گفت 

- چیه افتادی رو دور تند ؟ من که میدونم همه این کاراتون برای انتقام گرفتن از ماست چشم ندارین خوشی مارو ببینین 

حرصم گرفته بود بلند شدم رفتم سمت نگار 

مهسا ادامه داد 

- به کوری چشم شما زندگی ما خوبه خوب ترم میشه سیاوشم هر جا باشه بلاخره برمیگرده پیش منو بچه اش

گوشیو از دست نگار گرفتم

کلی حرف داشتم بزنم

اما اسم بچه اش که اومد پشیمون شدم

من خودم این دوران مهسا رو گذرونده بودم

میدونستم چقدر سخت و حساسه 

برای همین نفس عمیق کشیدم تا خودمو آروم کنم و گفتم

- مهسا ... من از سیاوش خبر ندارم. پنج شنبه یه پاکت پستچی آورد پر از نامه های سیاوش

مهسا داد زد

- دروغ میگی

با لحن آرومی گفتم

- شاهد هست فیلم دوربینم هست . عکسم بخوای از نامه ها میفرستم . 

مهسا با بغض گفت

- سیاوش برا تو نامه نمینویسه 

عصبی شده بودم

کلافه گفتم

- سیاوش میترسید بلایی که سر من آورد سر دخترتون بیاد برا همین از من حلالیت میخواست

با این حرفم یهو مهسا ساکت شد




راستی راستی تا یادم نرفته رمان نگاه منو رایگان تو کانال فال و ماه بخونین.بیشتر یه داستان کوتاهه تا رمان و کلا ۱۰۰ قسمته . بعدش هم حس گمشده رو میزارم اونجا

اینم لینک پارت اول

https://t.me/falomah/64534

Report Page