190
دیگه همون یه ذره انگیزمو هم از دست داده بودم
یه ست حلقه ی سفید و نسبتا ساده انتخاب کردیم
فروشنده آدرس خونه رو پرسید و قرار شد بفرسته خونه
فاکتور خرید رونوشت و به امیر داد امیر مشغول صحبت کردن با فروشنده بود که ناخواسته صدای پریا و زنعموش رو شنیدم
_....چه دختره پررو و بی اصل و نصبی حتی یه تعارف الکیم نزد که حلقه امیررو حساب کنه
دیگه به صحبتاشون گوش نکردم کارتمو بیرون اوردم و جوری که پریا بشنوه گفتم
+...حلقه تورو من باید بخرم ازاین کارت بکش لطفا
به اصرارای امیر گوش نکردم و بالاخره رسید برداشت رو گرفتم دستمو توجیب مانتوم فرو کردم و پوزخندی به پریا و مامانش زدم
چطوری میتونن انقدر زود کسیو قضاوت کنن
از مادر امیر تشکر کردم و دوباره بوسیدمش
_...امیر مادر کجا میرین؟
+...میریم یکم بچرخیم بامهسا بعد برسونمش خوابکاه
_....باشه ماهم میریم خونه
پریا چسبید به بازوی امیر و گفت
+....منم میام سه تایی بریم بچرخیم
امیر دوباره چیزی نگفت و فقط در ماشینو باز کرد
از بقیه خداحافظی کردیم و سوارشدیم
حرصی به امیر نگاه کردم